زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

پزشکی

الف. وضعیت پزشکی اروپا در قرون وسطی

1. اعتقادات نادرست و تاثیر منفی آن بر طب
یکی از اعتقادات نادرست برخی از مسیحیان این بود که استفاده از اسباب مادی برای مداوا را با ایمان به خداوند در تعارض می‎دیدند. کشیشی به نام تتیان معتقد بود «داروها به هر شکل و فرمش از همین فن گول زدن سرچشمه می‎گیرد» و این بی دینها(مسلمانان) دست در کار داروخانه طبیعت می‎برند. «اگر کسی با اعتماد به مادیات بتواند علاج شود پس چه اندازه علاج بیشتری خواهد یافت اگر فقط اعتماد به قدرت خداوندی داشته باشد. چرا پیش مقتدرترین مردان نمی‎روید؟ به جای آن ترجیح می‎دهید مثل سگ به وسیله گیاه، مثل گوزن به وسیله مار، مثل خوک با خرچنگ رودخانه و یا مثل شیر با میمون خود را درمان کنید؟ چرا نقش خدایی را به اشیای زمینی محول می‎کنید؟»213 
همچنین برنارد کلارفو(1090 تا 1152) مبلغ و تحریک کننده مردم برای جنگ های صلیبی ... موکدا از مراجعه به پزشک یا مصرف دارو منع می‌کرد. زیرا معتقد بود «متناسب نیست مسیحیان سلامت روحشان را به وسیله کمک گرفتن از چیزهای زمینی به خطر بیندازند»217
از دیگر اعتقادات نادرست مسیحیان این بود که استحمام کردن را امری ناپسند می‎دانستند. از زمانی که به ژرمنها درس منزه بودن و بکارت اخلاقیِ نوع مسیحی تعلیم داده شد تا خجالت بکشند و بدانند که لخت بودن سبب تحریک جنسی و رابطه نامشروع خواهد بود شستشوی بدن و نظافت هم ـ گرچه این نظافت در پستو و مخفی گاه نیز می‎توانست انجام بگیرد ـ گناه شناخته شد. آنها به همین نسبت که نظافت و حمام کردن گناه شمردند کثافت را هم منزه بودن و بکارت اخلاقی دانستند و جایگزین یکدیگرش کردند. 
بعدها حضور جنگجویان صلیبی که از کشورهای اسلامی دیدن کرده بودند و مسافرینی که از اسپانیا و جزیره سیسیل آمده و رسوم نظافت مسلمانان را آموخته بودند و از آن سرسختانه دفاع می‎کردند سبب شد که دوباره شستشو و حمام کردن و نظافت راه خود را به اروپا باز کند.91 
دیگر رویه غلط آنها این بود که اعتراف به گناهان را پیش شرط مداوای مریض قرار دادند. از این جهت بیماری که در آتش تب غوطه می‎خورد حق نداشت از کمک پزشک برخوردار شود مگر اینکه قبلا به گناهان خود اعتراف و توبه کرده باشد. در سال 895 میلادی در جلسه‌ای که کلیسا در نانتس تشکیل داده بود چنین تصمیم گرفته شد: کاهن کلیسا باید به محض اطلاع از بیمار شدن یکی از مریدانش پیش او رود. از آب مقدس به او بپاشد. با او نیایش کند و در غیاب خانواده مریض، اعتراف او را استماع کند و او را وادار کند کارهای دینی و دنیویش را تسویه و تصفیه کند. وگرنه بدون اعتراف، طبابتی هم در کار نبود. این روش که کم و بیش رسم و عادت شده بود در 1215 میلادی به وسیله پاپ اینوسنس سوم در مجمع لاتران تا حد وظیفه مسلم هر فرد ارتقا داده شد: هر طبیبی که به مداوای مریضی که قبلا اعتراف و توبه نکرده است بپردازد از کلیسا اخراج خواهد شد. چون مرض از گناه سرچشمه می‎گیرد ... یوحنای مقدس ـ آن زرین دهان ـ نطفه بیماری را بر حسب کلام عیسی (انجیل یوحنا سوره 5 آیه 14) در گناهان انسان می‎شناسند. هر گاه بیمار علت بیماریش را برطرف کند و با اعتراف و توبه بار گناهش را سبک کند علت که از بین رفت معلول نیز از بین خواهد رفت و بیماری جسمی منتفی می‎شود. 218 

2. بیمارستان های اروپا 
تا اول قرن 12 میلادی خانه‎هایی که در آنها فقط از بیماران پرستاری شود در اروپا وجود نداشت. با جنگهای صلیبی بود که به تقلید از مسلمانان در اروپا هم بیمارستان دایر شد ... گرچه بیماران مدتها همچنان بدون طبیب و بدون معالجه می‎ماندند ولی لااقل از آنان سرپرستی می‎شد.220 
با این همه محلی که در آن از بیمار پرستاری می‎شد همان محلی نبود که بیمار برای درمان مراجعه می‎کرد. تازه در 1500 میلادی بیمارستان اشتراواس بورگ (در آلمان) دارای یک پزشک شد. یعنی هشتصد سال بعد از خلیفه اموی؛ الولید. این خلیفه اولین بیمارستان اسلامی را تاسیس کرد و پزشکانی را در آنجا به کار گمارد. اولین بیمارستان شهر لایپزیک (در آلمان) در 1517.م و اولین بیمارستان پاریس در 1536. م به نام هتل دیو تاسیس گردید. 316 
3. نمونه‎های از طبابت فرانکی‎ها
در طی جنگ‎های صلیبی حاکم شیزر برحسب خواهش و اصرار فرانکی‎ها که در قلعه المنیطره ساکن بودند ثابت را که پزشکی ماهر و مسلمان بود در اختیارشان می‎گذارد. ثابت که برای طبابت به پادگان فرانکی‎ها رفته بود مشاهدات خود از طبابت فرانکی‎ها را چنین بیان می‎کند: یک از اشراف را آورده بودند که رانش دمل درآورده بود و یک زن که تب شدیدی داشت. روی دمل او مرهمی که چرک را می‎کشد گذاشتم. دمل سر باز کرد و داشت رو به بهبود می‎رفت. برای آن زن هم دستور خوراکی دادم که آن هم رو به بهبود می‎رفت. بعد یک طبیب فرانکی آمد و گفت که این شخص (ثابت) نمی‎تواند شما را معالجه کند و رو کرد به آنکه پایش دمل داشت و سؤال کرد دلت می‎خواهد با یک پا زندگی کنی یا با دو پا بمیری؟ او جواب داد مایلم که با یک پا زنده بمانم. بعد طبیب فرانکی دستور داد تا یک مرد قوی با یک تبر بیاورند. مردی تبر به دوش آمد و من حضور داشتم. در این هنگام طبیب، پای مریض را روی یک کنده قرار داد و به مرد تبر به دست دستور داد با یک ضربه پای بیمار را قطع کند. او با تبر ضربه‎ای بر پای مریض فرود آورد. ولی پا با آن ضربه قطع نشد و او ضربه دومی را فرود آورد. با این دو ضربه هولناک، مغز استخوان بیرون آمد و بیمار در همان ساعت جان سپرد! آنگاه طبیب فرانکی آن زن را آزمایش کرد و گفت شیطان بر روی سر این زن جای گرفته است و عاشق او شده است. موهای او را بچینید و آن زن بدون پرهیز دوباره غذاهایی را می‎خورد که همشهریانش می‎خوردند و با خوردن سیر و خردل تب او دوباره شدت یافت. پزشک گفت شیطان به مغزش وارد شده است و با این جمله دست برد و یک تیغ سلمانی برداشت و برشی صلیب وار به پوست سر او وارد آورد و پوست را از وسط کشید تا اینکه استخوان جمجمه نمایان شد. آنگاه با نمک استخوان جمجمه را مالش داد و آن زن در همان حال مرد. 
پس از این ماجرا از آنان پرسیدم آیا به من احتیاجی هست؟ جواب دادند نه و من هم پس از اطلاع از هنر طبابت فرانکی‎ها که تا آن زمان از آن بی‎اطلاع بودم از پادگان فرانکی‎ها بازگشتم.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.