زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

نظر دکتر عبدالله شهبازی

تاریخنگاری همواره و در همه جا، از گذشته دور تا به امروز، دارای یک کارکرد اساسی
بوده است و آن پاسخ دادن به نیازهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مشخص و
ملموس است . تمامی علوم اجتماعی، که تاریخنگاری یکی از شاخه های مهم آن است،
چنین وضعی دارند . در دنیای جدید غرب نیز تاریخنگاری پاسخگوی نیازهای اجتماعی
است. برای مثال، ما در دو قرن اخیر شاهد رشد فوق العاده تحقیقات در زمینه
سرزمین ها و مردم مشرق زمین در غرب هستیم. دانش هایی که "اسلام شناسی" و
"شرق شناسی" و "ایران شناسی" و "هندشناسی" و غیره نام گرفته است . اینها همه
معطوف به اهداف و کارکردهای کاملا مشخص سیاسی و اقتصادی بود . مثلا، ما زمانیکه
رشد "اسلام شناسی" در هلند را می بینیم تعجب می کنیم و ممکن است بگوئیم عجب
مردمی هستند این هلند یها؛ یک کشور کوچک و این همه علاقه به "اسلام شناسی"!
ولی زمانیکه منشاء این شاخه علمی در هلند را پیگیری کنیم مسئله به شکل دیگری جلوه گر
می شود. یکی از بنیانگذاران دانش "اسلام شناسی" در هلند آقای اسنوک هورخرونه
است. او کارگزار و مشاور "کمپانی هند شرقی هلند " بود . کمپانی هند شرقی هلند نیز
قدرتی بود که در قرن هفدهم بزرگترین امپراتوری مستعمراتی جهان را اداره می کرد در
زمانیکه استعمار انگلیس هنوز به قدرت و شوکت بعدی خود نرسیده بود . در واقع، در
قرن هفدهم کانون اصلی و مرکز ثقل استعمار اروپایی در شهرهای هاگ و آمستردام
مستقر بود بخش مهمی از این امپراتوری مستعمراتی هلند سرزمین های اسلامی بودند
بویژه در جزایر جاوه و سوماترا؛ و هلندیها بطور مدام با شورشها و مبارزات این مردم
مواجه بودند . به همین دلیل است که دانشی بنام "اسلام شناسی" در هلند شکل گرفت
زیرا ابزار کار روزمره آنها بود. هلندیها بدون این شناخت نمی توانستند کاری از پیش
ببرند و امپراتوری خود را توسعه بدهند یا آن را حفظ کنند. در تداوم همین سنت است
که در هلند یک مکتب بسیار مهم "اسلام شناسی" ایجاد می شود و شاگردان این مکتب
اثری مهم چون دائره المعارف اسلام (چاپ لیدن) را فراهم می کنند.
در انگلیس و فرانسه و حتی کشورهایی چون سوئد و دانمارک نیز همین وضع
است. اگر تاریخچه پیدایش و رشد دانش "اسلام شناسی" و "شرق شناسی" در
دانشگاه های آکسفورد و کمبریج و لندن و غیره را دنبال کنیم متوجه می شویم که
پیدایش آن ناشی از تعلق ناب و عشق به دانش نبوده است . اینها مراکز تربیت کارگزاران
مستعمراتی بودند . کمپانی هند شر قی انگلیس کالجی داشت بنام "هیلی بوری" که وظیفه
آن تربیت کسانی بود که برای مأموریت عازم شرق می شدند. آنها تا دوره مخصوص را
در این کالج تمام نمی کردند، یا تحصیلات مشابه نداشتند، راهی محل ماموریت خود
نمی شدند. در این کالج ها زبان های شرقی، بویژه فارسی و عربی، تدریس می شد و
اسلام شناسان بسیار برجسته ای سمت تدریس و تحقیق را به دست داشتند . اینها همه
نیازهای اساسی اقتصاد جامعه انگلیس بود نه علاقه خاص به این یا آن ملت و فرهنگ
به عکس، این نظام هیچ علاقه ای به زبان فارسی یا اسلام نداشت . ما می بینیم زمانیکه
استعمار انگلیس سلطه اش را بر هند استوار می کند، از اوایل قرن نوزدهم، طبق طرح لرد
ماکائولی، انگلیسی کردن فرهنگ هند را آغاز می کند. اولین اقدام، اعلام زبان انگلیسی به
عنوان زبان رسمی و دولتی هند است. تا این زمان زبان فارسی این جایگاه را داشت و
زبان رسمی دولت و مردم هند محسوب می شد. از همین زمان است که فعالیتهای
میسیونری نیز در هند به شدت آغاز شود برای مسیحی کردن مردم هند این سیاست به
روشنی نشان می دهد که انگیزه واقعی دانش دوستی نیست، بل که نیازهای عملی سیاسی
و اقتصادی است . همین مسئله درباره پیدایش و رشد دانش مردم شناسی (آنتروپولوژی)
در غرب مصداق دارد . اگر اروپاییان این همه علاقه به شناخت قبایل و طوایف در قاره
آمریکا و آفریقا و آسیا و استرالیا نشان می دادند دقیقاً به دلیل نیازهای توسعه
مستعمراتی شان بود. بنابراین، بر پایه این سنت دانشی شکل گرفت بنام "مردم شناسی"
در همین چارچوب، شناخت تاریخ مردمی که هدف قرار می گرفتند اساسی ترین نیاز
کارگزاران مستعمراتی بود . برای همین است که می بینیم سِر جان ملکم در بمبئی زبان
فارسی یاد می گیرد و تاریخ ایران را می نویسد. او تاریخ هند نیز نوشته است . یا سِر
توماس رافلز انگلیسی، بنیانگذار بندر سنگاپور، در همان او ایل قرن نوزدهم کارش را
با نگارش تاریخ جاوه شروع می کند و سپس مسئولیت میگیرد. همین امر در مورد
کراوفورد همدست رافلز صادق است که کار خود را با تاریخ مجمع الجزایر هند شرقی
شروع می کند. پس، این شاخه های علمی چون کاربرد عملی روزمره و حیاتی داشتند
رشد کردند. ...


... یکی از اتهاماتی که به شرقی ها بطور عام و به ایرانی ها بطور خاص وارد می شود، و
آن را یکی از علل توسعه نیافتگی این کشورها عنوان می کنند، این است که گویا تفکر
شرقی انتزاعی و تجریدی است و تفکر غربی مشخص و تجربی. شرقی بیشتر به دنبال
عرفان و فلسفه و شعر است و غربی بیشتر به دنبال علوم تجربی و کاربردی. این یک دروغ بزرگ است...


منبع:روزنامه ایران/ گفتگوی دکتر عبدالله شهبازی درباره "تاریخ و تاریخ نگاری جدید در ایران"


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.