زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

بررسی دیدگاه های یاد شده درباره تاریخ نگاری تاریخ ایران

هیچیک از دیدگاههای یاد شده نمی توانند به شناسایی و بازخوانی درست تاریخ ایران باستان و ویژگیهای تحول سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن کمک کنند؛ و آنها که بر پایه این دیدگاهها به تاریخ نگاری ایران و جوامع شرقی می نشینند، دچار ناتوانی در تحلیل رویدادها و پدیدارها می شوند که برای جبران آنها ناگزیر از جعل و تحریف و انکار می شوند! دیدگاه نخست (اروپا مداری)، بینشها و کنشها و جنبشهای انقلابی و پیشروانه در ایران و جوامع شرقی را، که چه بسا در تاریخ الهام بخش جوامع غربی بوده است، نادیده میگیرد. مارکسیستها و پیروان تکامل تک خطی و همانند جوامع انسانی، در تطبیق رویدادهای تاریخ ایران باستان با تئوری تاریخی خویش درمانده شده و ناگزیر دست به تحریف می گشایند. تاریخ نگاران مارکسیست، تسلط سامانه برده داری در شرق باستان را امری مسلم گرفته اند. در تمدنهای باستانی خاورزمین چون مصر، بابل، فینیقیه، آسور، ایران، هند و چین درصد کمی از جمعیت برده بودند که آنهم بیشتر به کارهای خانگی می پرداختند؛ و شرکت بردگان در تولید بیشتر در مصر و چین بوده است (بهار، تاریخجهان باستان). ولی در یونان، بردگان نیروی اصلی عامل در تولید بودند: "بردگان که بخش عمده مردمآتیک را تشکیل می دادند و کار اجباری آنها پایه زندگی اقتصادی جامعه آتن بود، بدون آنکه حقوقی بدستآورده باشند، نخستین قربانیان دستگاه دموکراسی برده دار بشمار می رفتند" (همانجا). 

دیدگاه "شیوه تولید آسیایی" نیز قابل تطبیق بر همه سامانه ها و پدیده های سیاسی – اجتماعی شرق نیست و توان تحلیل همه رویدادها، کنشها و تحولات تاریخی این منطقه را ندارد.
در علم تاریخ نیز همچون دیگر دانشها باید از تجربه به تئوری راه یافت؛ نه آنکه دیدگاهی را از یک تجربه مشخص تاریخی بر گرفت و بر کل اندام تاریخ و یا بخشی دیگر از تاریخ پوشاند. آزموده های تاریخی جوامع شرقی نیز گونه گون، پیچده شونده و تغییر یابنده اند؛ و لذا دیدگاهها و تبیینات تاریخی باید در بر گیرنده این ویژگیها باشند و پژوهشگر تاریخ نیز از ساده نگری، جهتگیری و تعمیم های نابجا دوری گزیند؛ زیرا "تجربه ... بت عیاری است که هر لحظه به شکلی در می آید. هنگامی که به باور خود به دامش انداخته ایم، از ما رمیده است؛ و زمانی که گمان می کنیم به سر سویدایش دست یافته ایم، فریب او را خورده ایم؛ و آنگاه که می پنداریم از بندش رهایی یافته ایم قربانیش گشته ایم؛ و همه اینها هم در یک لحظه رخ داده اند" (ژرژ گورویچ، دیالکتیک و جامعه شناسی، پیشگفتار). 

پیوند دیالکتیک (سیر جدالی) و آمپیریسم (تجربه گرایی) می تواند به شناسایی علمی تاریخ یاری رساند. تجربه اجتماعی – تاریخی، چه در شرق و چه در غرب، پیوسته با پویش و چالش و جهش همراه است.پیوند دیالکتیک و آمپیریسم پیش فرض های فلسفی جزمی چون نژاد گرایی و قوم مداری و کیش شخصیت را بر نمی تابد.

دیدگاههای نامبرده یک تبیین یکجهته، تک بعدی و ایدئولوژیک از رویدادها و روندهای ایران باستان ارائه می دهند؛ و بدینگونه تجربه تاریخی ایران باستان را در پیش دریافتی معین به بند می کشند و در "قالب" می ریزند.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.