زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

قدمت تاریخی و گستره اجتماعی

بنا بر اسناد تاریخی و کاوشهای باستان شناسی (دارمستتر، آدولف راپ، هارله، مور، نیبرگ، و... ) آئین نامبرده نه تنها دین رسمی هخامنشیان نبود، بلکه در میان مردم این عصر نیز نشانه ای بجا ماندنی که ارزش پژوهشی داشته باشد نگذاشته است. هیچ کتیبه و اثر باستانی از دوره هخامنشی که در آن سخنی اززرتشت و یا نشانی از اوستا و آئین زرتشتی داشته باشد، در دست نیست و هیچیک از سنگ نبشته ها و متون کهن در این سرزمین نیز به زبان اوستایی نگاشته نشده است. مورخین یونانی همعصر هخامنشیان که گزارشهای مفصلی از کشور هخامنشی و اخلاق و فرهنگ پارسیان داده اند، هیچ نامی از زرتشت و دین زرتشتی در این دوره نبرده اند. مرد بالدار در سنگ نگاره های هخامنشی ربطی به خدای زرتشتیان و شاید هیچ خدای دیگری هم ندارد و بسیار پیشتر از آن در سنگ نگاره های مصری و آسوری دیده شده است 1

باری، از دید پژوهشگران قوم گرا نیز که نمی خواهند بی سند سخن بگویند آئین مزدیسنا (عناصر بنیادی آن) در دوره هخامنشی شاید گستره بسیار محدودی در مرزهای شرقی کشور بسوی هند و یا آسیای میانه در میان مردم محلی داشته است: بگفته پیرنیا، نویسندگان یونانی و سریانی و ارمنی در دوره هخامنشی "زرتشت و آموزه های او" را نمی شناختند؛ این مذهب نخست در جایی چون شرق ایران پدید آمده و مدتها مذهبی محلی بوده و در طی قرون کم کم گسترش یافته و پس از آنکه در برخورد با دیگر مذهبها از آنها تأثیر پذیرفته و تغییر یافته است، در زمان ساسانیان مذهب رسمی ارجاعات جغرافیایی اوستا نیز محدود به – ایران گشته است (تاریخ ایران باستان، ص1531-1530)
ارجاعات جغرافیایی اوستا نیز محدود به مناطقی از شرق فلات ایران بسوی هندوستان است. همچنین هنریک ساموئل نیبرگ ایرانشناس سوئدی میگوید که آداب و رسوم هخامنشی چون قربانی کردن جانوران و اندودن مردگان به موم و خاکسپاری آنها، که بر ضد دین زرتشتی است، فرضیه زرتشتی بودن هخامنشیان را باطل می گرداند: "من پیش از این به مناسبتی از طرفداران زرتشتی بودن داریوش مخصوصا این پرسش را کرده بودم که اختلاف میان آئین به خاک سپردن مرده نزد هخامنشیان و زرتشتیان را چگونه توجیه می کنند: هخامنشیان مردگان را زیر خاک دفن می کردند، زرتشتیان مرده را در هوای آزاد می گذاشتند. پاسخ این پرسش را همچنان به من بدهکارند.افسوس می خورم که این پرسش را جدی نگرفتند. این پرسش اهمیت بنیادین دارد. انسان نمیتواند که زرتشتی باشد و در عین حال مردگان خود را در خاک دفن کند..." (نیبرگ، ادیان ایران باستان). گیرشمن نیز کمی کوتاه آمده و می گوید که تنها در عهد ساسانی است که "برج های خاموشی" (جایی که زرتشتیان مردگان خود را رها می کردند تا خوراک لاشخورها شوند) بپا شد و حفاریهای باستان شناسی آداب زرتشتی را تنها درعهد ساسانیان، و نه پیش از آن، نشان می دهند؛ در حالیکه ماریان موله پژوهشگر ادیان باستانی بر پایه نشانه های باستان شناختی بر این باور است که برجهای خاموشی در سده دهم هجری ( ۱۷میلادی) بر پا شدند، و پیش از آن گودالهایی در دامنه های کوهستانی و پناهگاههایی بنام "استودان" در جداره های کوه پذیرای مردگان زرتشتی بود (ایران باستان، ص ۵۷ و ۶۲ )؛ بدینگونه، حتی روشن نیست دینی که امروز دین زرتشتی نامیده می شود تماما در دوره ساسانی پدید آمده باشد! در دوره سلوکی و اشکانی نیز نشانی از این آئین در دست نیست؛ قربانی کردن جانوران و گورستانهای گسترده گواه درستی این سخن است: "باستان شناسی ثابت کرده و معلوم داشته است که ایشان (اشکانیان) بجای اینکه مردگان را طبق آئین زرتشت طعمه ددان و پرندگان لاشخور سازند، اموات را با لوازم خانه به خاک می سپرده اند. و این خود گواه بر آن است که زرتشتیگری کیش رسمی و دولتی آن دوران نبوده است" (دیاکونوف، اشکانیان، ص ۱۲۰ ). در دوران آغازین ساسانی نیز، دست کم تا نیم قرن، هنوز از مذهب نامبرده نشانه های برجسته ای برای پژوهشگران دیده نمی شود. لوکونین نشانی از آئین زرتشتی در دوره ساسانی پیش از کرتیر نمی یابد: "در فهرست درباریان اردشیر حتی به یک عنوان و پایه مذهبی بر نمی خوریم و در فهرست درباریان پسرش شاپور تنها از یک موبد یاد شده و آن کرتیر است" (تمدن ایران ساسانی). کرتیرنیز جایگاه کوچک "هیربد" را داشت.
آدولف راپ آلمانی خاستگاه جغرافیایی مذهب زرتشت را نه فلات ایران بلکه در سرزمینهای شرقی آن می داند؛ زیرا "در هیچ جای اوستا نامی از ایران نیست"؛ و می افزاید: "در اوستا هیچ اشاره ای به مغ ها، روحانیون ایرانی، نیست و بعکس از آتراوا، روحانیون سرزمنهای شرقی، نام برده شده است" (دین و سنن پارسیان). همانگونه که در کتیبه های هخامنشی نامی از زرتشت و اوستا نیست، در اوستا نیز از ماد و پارس و مغان و شاهان هخامنشی سخنی نیامده است.

نژادپرستان ایرانی، که شدیدا نیازمند پیوست ایندو پدیده تاریخی هستند، این تناقض را با تقسیم ایران باستان به شرقی و غربی حل کرده اند و مدعی شده اند آنچه در متون یونانی، رومی، ارمنی و یهودی آمده مربوط به "ایران غربی" است و آنچه در اوستا آمده به "ایران شرقی" مربوط می شود اما به اعتراف گیرشمن، کتیبه بزرگ شاپور اول در نقش رستم ثابت می کند که متون مقدسی که امروز اوستا نام گرفته است در زمان نگارش و حک این کتیبه (۲۶۲ میلادی) هنوز وجود نداشته است. بر پایه اسناد موجود تاریخی، بهدینی در زمان شاپور دوم و بدست کرتیر پایه گذاری شده است؛ برخی از پژوهشگران نیز احتمال می دهند الفبای اوستایی، که "بی هیچ تردید بر اساس الفبای یونانی" ابداع شده هم در عهد شاپور دوم اختراع شده باشد.

پاورقی:

1-چگونه است که این نماد در دوره حاکمیت این دین (دوره ساسانی) دیده نشد؟ در دوره ساسانی، اورمزد بالهایش را چیده و بر اسب نشسته است!

منبع: تاریخ سیاسی ایران باستان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.