زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

آخرین مقاومت های شیخ

پس از آنکه احمد شاه به درخواست شیخ خزعل جهت بازگشت به ایران،پاسخ نداد،شیخ خزعل به جبهه ی مخالفان رضاخان در مجلس چشم دوخته بود تا بدین وسیله از یک طرف مشروعیت رضاخان را از او سلب کد و از طرف دیگر مجلس را در کنار خود داشته باشد. اما حمایت مجلس از رضاخان و مخالفت با شیخ خزعل، تا حدود زیادی جبهه شیخ خزعل را تضعیف کرد. علاوه بر این روحانیون و مجتهدین نجف مانند آیة الله میرزا حسین نائینی و آیة الله میرزا ابوالحسن اصفهانی از علمای طراز اول نجف با صدور فتوایی اعلام کرند که هرکس بر دشمنی رضاخان برخیزد از اسلام بیرون رفته است.1
از طرف دیگر شیخ خزعل نیم نگاهی به حکام و امرای عرب داشت تا او را در این شرایط یاری کنند،اما نیک می دانست حکام و امرای عرب در وضعیتی نبودن تا به کمک او بشتابند. آنها حتی قادر نبودند نزد انگلیسی ها شفاعت وی را بکنند، چه رسد به کمک رساندن و یاری رساندن به او.
علاوه بر این وضعیت جبهه ی داخلی شیخ خزعل نیز چندان مطمئن نبود، صرف نظر از این که نیروهای رضاخان از نظر تعداد بسیار بیشتر و از نظر آموزش و ورزیدگی سازمان یافته تر و آموزش دیده تر بودند، به دلیل بافت قبیله ای جامعه ی آن روز و وجود اختلافات قبیله ای و همچنین رقابت های عشیره ای،جبهه داخلی شیخ بیش از هر زمان شکننده تر می نمود. بنی کعب فلاحیه یا بنی کعب آل ناصر از آنجا که خود را حکام سنتی آن ناحیه می دانستند، همواره با خاندان آلبوکاسب در تعارض و در منازعه بودند. آنها همواره در صدد بودند تا البوکاسب را از قدرت به زیر کشند و خود حاکم و فرمانروای آن ناحیه شوند. و از آنجا که می دیدند روز به روز برقدرت و سطوت شیخ خزعل افزوده می شد. به دلیل حاکمیت ارزش های قبیله ای به همراه رقابت ها و تعصبات عشیره ای آنها حاضر بودند زیر لوای هرکس و هرقدرتی قرزار گیرند، فقط زیرلوای شیخ خزعل نباشند.
از طرف دیگر شیوخ بنی طرف نیز که در ظاهر از مالیات های سنگین و فشارهای مالیاتی شیخ خزعل به ستوه آمده بودند، اما در باطن همچون بنی کعب آل ناصر داعیه فرمانروایی و خودسری در سرداشتند، آنها نیز مترصد فرصتی بودند تا شیخ خزعل را به زیرکشند. بنی طرف پیش از این در جریان جنگ جهانی اول بیشترین همکاری را با نیروهای عثمانی علیه نیروهای انگلیسی داشتند. آنها بدنه ی اصلی قیام کنندگان علیه انگلیسی ها بودند و مشارکت آنها را نمی توان فقط در قالب پیروی از فتوای صادره از سوی علمای نجف علیه «کفار انگلیسی» تلقی کرد. به همین دلیل احمدکسروی نیز که یکی از اهداف حضور او در ایالت، تماس با سران و شیوخ عشایر بود، بیشترین تماس و ارتباط را با شیوخ بنی طرف داشت. به دلیل ضدیت و دشمنی شیوخ بنی طرف با شیخ خزعل، کسروی در کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان چندین بار زبان به مدح و ثنای بنی طرف می گشاید و آنها را دلیرترین عشایر عرب می داند. به همین دلیل در اوج منازعه رضاخان یا شیخ خزعل و در اوضاع و احوالی که خزعل نیازمند جبهه ی داخلی متحد و یکپارچه ای بود و به هنگامی که نیروهای رضاخان در دزفول و شوشتر و زیدون مترصد دستور رضاخان جهت حمله به او بودند،یعنی در اوائل نوامبر1924 بنی طرف علیه شیخ خزعل بپا خاستند. و به قول یکی از پژوهشگران یکی از دلایل پافشاری رضاخان بر نپذیرفتن فرمانبرداری شیخ خزعل و اصرار او بر تسلیم بدون قید و شرط، همانان شورش بنی طرف بود. به همین دلیل رضاخان حداقل سه بار و در سه صفحه جداگانه در خصوص شوروش بنی طرف علیه ر سخن گفته و از شیخ عاصی و شیخ عوفی یادکرده و از مسموم شدن شیخ عاصی به دستور شیخ خزعل سخن گفته است.2...

... در چنین اوضاع و احوالی شیخ خزعل به حمایت و پشتیبانی بختیاری ها چشم دوخته بود. در حقیقت موضع بختیاری ها در این منازعه و نحوه ی حضور آنها در این صف بندی از اهمیت خاصی برخوردار بود و به اعتقاد احدی از پژوهشگران موضع بختیاری ها می توانست مناقشه میان خرعل و رضاخان را تعیین کند» هرچند این سخن تا حدودی مبالغه آمیز به نظر می رسد و عنصر تعیین کننده در منازعه ی شیخ و رضاخان نه بختیاری ها، بلکه انگلیسی ها بودند. با وجود این نمی توان از اهمیت و نقش آنها در مناقشه ی مزبور غافل ماند. بدون شک اگر انگلیسی ها در کنار شیخ خزعل بودند، در این چنین حالتی آنها، بختیاری ها را نیز سوی شیخ خزعل سوق می دادند. در حالی که انگلیسی ها با ایستادن در کناررضا خان و حمایت از او، بختیاری ها را نیز از کمک به شیخ خزعل بازداشتند. ...
پاورقی:(از نگاشتن برخی پاورقی ها صرف نظر شده)

1- احمد کسروی در کتاب خود می نویسد که این فتوا در روزنامه ها نیز چاپ شده است. علاوه بر این ویلیام تئودوراسترنک در صفحه ی 380 کتاب خود می نویسد که «مجتهدان نجف و کربلا با صدور فتوایی از تمام مسلمانان مؤمن خواسته بودند تا علیه شیه قیام کنند و این عمل را یک وظیفه شرعی دانسته اند.» همچنین حسین مکی در این خصوص چنین آورده است: رضاخان در لشکرکشی خود نه تنها از حمایت کامل مجلس برخوردار بود، بلکه از سوی روحانیون نیز حمایت می شد. جمعی از روحانیون طی فتوایی که به امضای هجده تن از علماء رسیده بود وفاداری خود را نسبت به حکومت مرکزی اعلام داشته و اعمال شیخ را که برخلاف شرع اسلام تشخیص اده شده بود، محکوم ساختند. آنها به نام استقلال دیانت و مملکت خواستار قلع و قمع این ماده فساد شده بودند. 

حسین مکی،تاریخ بیست ساله ایران،جلدسوم،ص 181

اما اقای صفاءالدین تبرائیان مترجم فارسی کتاب «حکومت شیخ خزعل بن جابر...» معتقد است که علمای نجف و کربلا چنین حکمی صادرنکرده اند و این موضوع ساختگی مانور سیاسی رضاخان 
برای آماده سازی افکار عمومی به منور حمله به خزعل بوده است.ترجمه فارسی کتاب،ص365


2-فرج الله خان بهرامی،سفرهای رضاشاه.صص62 و69 152

جالب اینجاست که بعدها رضاخان پاداش خوبی به این عشایر داد. او پس از روی کار آمدن و بلافاصله پس از خاتمه بخشیدن به حکومت شیخ خزعل یعنی در سال1925، این بار رو سوی غرب اهواز گذاشت. رضاخان به منظور سرکوب این قبایل و پایان بخشیدن به هرگونه چشم داشت یا خفه کردن هرگونه صدای اعتراض، بیش از 1500 تن از سران قبایل و عشایر را به همراه زنان و فرزندانشان با پای پیاده از بستان به اهواز و از آنجا به شوش، خرم آباد، بروجرد،اراک،تهران و گرگان تبعید کرد. در بین راه تعداد بسیاری از این افراد از فرط خستگی و تشنگی و ضربات تازیانه مأموران دستگاه رضاخانی،جان باختند و هیچ گاه به سرمنزل مقصود نرسیدند.
عباس عبایی طایی منظومه ای تراژیک از رنج ها و مشقت ها،ظلم ها و تعدیات وارده بر این افراد سروده که بیانگر جور و ستم و محرومیت تبعیدشدگان است.

عباس العباسی الطایی؛«قافلة الحب و الموت».


فراز و فرود شیخ خزعل.ص 396-399
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.