1. تفاوت های یونانیان، مسلمانان و هندیان در ریاضیاتبه طور کلی استعداد ریاضی یونانیان در هندسه و حجمها بود. تا آن اندازه که مسائل جبری خود را در لباس هندسی نمایش میدادند. از طرف دیگر هندیها نیز بیشتر در محاسبه، قدرتمند بودند و این حسابگران متخصص، مثلثات یونانیان را به وسیله محاسبات ریاضی و جبر مورد بررسی قرار میدادند. حال این طور به نظر میرسید که در تمدن اسلامی شم خاص عددی و فضایی با همدیگر هم آغوش شده باشند. استعدادی که حسن ـاز ریاضیدانان دوره مأمونـ کوچکترین پسر موسی بن شاکر از آن بهره فراوان داشت.با این شرایط است که دانشمندان اسلامی یک بخش جدید علمی به وجود آوردند و آن دو بخش عددی و فضایی را نیز به مقامی عالیتر و رشد یافتهتر از یونانیان و هندیها رساندند؛ به جایی که آنان نمیتوانستند برسند. به همین جهت است که یونانیان ریاضیدانان دوران رنسانس اروپا نبودند بلکه مسلمانان بودند و در این کار اعداد هندی خوب به کارشان آمد.189طرحهایی از دانشمندان مسلمان در زمینه وسایل نجومی در دست است که هرگز ساخته نشدند و منظور، استفاده از آنها در کارهای نجومی نبوده بلکه بیشتر از روی علاقه به حل مسائل ریاضی آنها را طرح ریخته و محاسبه کردهاند.190
به چه علت است که در آلمان هر نوآموزی که شروع به فراگیری اعداد میکند هنگامی که اعداد یکان را فراگرفته به دهگان میرسد با اشکال مواجه میشود؟ ... برای نوشتن عدد 23 ابتدا محل دهگان را خالی گذاشته و یکان یعنی 3 را نوشته و بعد به دهگان برگشته و عدد 2 را یادداشت میکند ... این عادت را ما نیز از اعراب داریم که اعدادشان را تا صد از راست به چپ میخوانند و مانند الفبای خویش که از راست به چپ مینویسند و میخوانند و نه فقط ما بلکه تمام ملل متمدن روی زمین نیز اعداد را از آنها اقتباس کردهاند.97ولی اعراب نیز هرگز جای شبهه باقی نگذاشتهاند که خودشان این اعداد را از هندیها گرفتهاند. بنابراین اعدادی که در آلمان، عربی نامیده میشوند نزد خود اعراب، اعداد هندی نام دارند.98
نمایش اعداد رومی به سبک سادهای انجام میشد. به این ترتیب که به صورت شیارهای عمودی بر روی اشیاء، چوب خط میزدند و با شمردن آنها عدد مورد نظر به دست میآمد. مثلا عدد هشت را با هشت شیار کنار هم نمایش میدادند: IIIIIIII. ده شیار را برای سادگی کنار هم میگذاشتند و به هم میبستند و به وسیله یک ضربدر (X) نشان میدادند. برای عدد پنج نصف آن علامت (X) را که به شکل (V) در میآمد نمایش میدادند. بعدها این چوب خطها شکل حروف الفبا به خود گرفته و به صورت (1) ,I (5) ,V ,X (10) (50) ,L C(100) ,D(500) M(1000) درآمدند.فردی رومی، عدد چهارصد و هشتاد و هشت را به این صورت مینوشت: صد، صد، صد، صد، پنجاه، ده، ده، ده، پنج و سه (CCCCLXXXVIII) هرچه عدد خوانده شده واضح و منظم است به همان نسبت هم نوشتن آنها ابلهانه، زمخت و دست و پاگیر است و حتی یک محاسبه ساده نیز با آن ممکن نیست.99 و 100در نیم کره غربی هندیان تنها ملتی بودند که این طرز عدد نویسی ابتدایی را کنار گذاشته و برای اعداد از یک تا نه درست به مانند خواندن آنها علامتی جدا و مشخص تعیین نمودند و بدین طریق به یکی از بزرگترین و مهمترین اختراعات بشری نایل آمدند. زیرا این یکانها (1 تا 9) که از نظر شکل با هم متفاوت بودند و با یکدیگر غیر قابل تعویض بودند در اعداد بزرگ، بدون تغییر شکل و فقط بر اثر مکانهای آنها رتبه دهگان و صدگان و هزارگان یا بالاتر تا نامحدود به خود میگرفتند.101هندیها علامت (O یا 0) را نشانه خالی بودن یا سوراخ بودن دانستهاند که اصطلاحا آن را سونیا یا خا میگفتند. موقعی که اعراب این علامت و مفهوم آن را از هندیان آموختند آن را هم به عربی برگردانده «الصفر» یا خالی نامیدند. (اروپا نیز صفر را از زبان عربی گرفت. در زبان آلمانی به صیفر (ziffer)در زبان ایتالیایی به صفرو(zefero) در فرانسوی به شیفر و در انگلیسی به (zero) تبدیل شد.)128
هنوز هم تاکنون چهره محاسبات جبر در اروپا دارای یک علامت عربی است و آن عبارت است از X ... این X را اگر بخواهیم علامتی عربی بدانیم به نظر غیر ممکن است برای آن که حرف X در زبان عربی وجود ندارد. ولی موضوع از این قرار است که اعراب عدد مجهولی را که در معادله جبرشان جستجو میکردند «شئ» مینامیدند و حرف (ش) که مخفف شئ باشد در زبان اسپانیایی کهن معادل همان (X) است.193
1. وضعیت بیمارستانها«پدر عزیزم تو میپرسی که آیا وقتی به ملاقاتم میآیی برایم پول بیاوری؟ هرگاه من از بیمارستان مرخص شوم یک دست لباس نو و پنج سکه طلا دریافت خواهم کرد. بیمارستان این کمک را به من میکند تا این که بلافاصله پس از بیماری مجبور نباشم سر کار بروم. بنابراین لازم نیست که تو از گلهات حیوانی بفروشی. ولی اگر بخواهی مرا ببینی باید همین روزها بیایی. من در بخش ارتوپدی در جنب سالن جراحی بستری هستم. از در اصلی که وارد شدی از سالن بیرونی که در قسمت جنوب قرار دارد رد میشوی. آنجا پلیکلینیک است جایی که مرا بعد از سقوط به آنجا بردند. در آنجا هر بیماری ابتدا به وسیله طبیبانِ معاون و محصلین طب مورد آزمایش اولیه قرار میگیرد. برای هر بیماری که بستری شدنش در بیمارستان ضرورت نداشته باشد همانجا نسخهای مینویسند که میتواند در همین نزدیکی به داروخانه بیمارستان مراجعه کند و آن را بپیچد. در آن پلیکلینیک پس از این که مرا آزمایش کردند اسمم را در دفتر بیمارستان ضبط کردند و بعد پیش رئیس بخش بردند. یک پرستار مرا به بخش مردانه بیمارستان برد. در آنجا مرا شست و لباس بیمارستان به تنم کرد.سمت چپ، کتابخانه و سالن بزرگ تدریس است. جایی که رئیس بیمارستان محصلین را درس میدهد. از آنجا که گذشتی راهروی سمت چپ مستقیما از حیاط بیمارستان به بخش زنان میرود. شما باید از سمت راست بروی و از بخش امور اداری بیمارستان و قسمت جراحی رد شوی ... اگر صدای موسیقی یا آواز از یکی از اطاقها به گوش رسید داخل آن شو شاید من در آنجا باشم. آنجا اطاقی است که بیماران بهبود یافته دور هم جمع میشوند در آنجا با کتاب و موسیقی خود را سرگرم میکنند. امروز صبح موقعی که رئیس بیمارستان با معاونینش و پرستاران، بیماران را بازدید میکردند به طبیبی که مسئول بخش ما است چیزی دیکته کرد که من نفهمیدم. بعدا او برایم توضیح داد که من فردا اجازه دارم از جایم برخیزم و به همین زودی نیز مرخص خواهم شد. در حالی که دلم نمیخواهد از اینجا بروم. در اینجا به هر نقطه که نگاه میکنی روشن و نظیف است. رخت خوابها نرم و ملافهها از پارچه سفید دمشقی و بالا پوشها کرکی و ظریفاند مثل مخمل. در هر اطاقی لوله کشی آب است که به منبع متصل است و همه اطاقها دارای بخاری است که هر وقت شب ها سرد شود آن را روشن میکنند. تقریبا هر روز غذا از گوشت پرنده یا گوسفند داده میشود. البته به آنهایی که معده شان تحمل چنین غذایی را دارد...»نامه فوق گویای شرایطی است که با قرن بیستم قابل مقایسه است. گرچه در حقیقت شرح یکی از بیمارستانهایی است که هزار سال قبل در همه شهرهای کشورهای اسلامی وجود داشتند و جزو تاسیسات لازم و بدیهی مراکز تمدن اسلامی بودند.224
نظارت بر پزشکان
در سال 319 هجری خلیفه المقتدر اطلاع یافت که یکی از پزشکان بغداد اشتباهی کرده که منجر به مرگ بیماری شده است. او دستور داد که از آن به بعد تمام پزشکان به استثنای آنان که در خدمت دولت هستند میبایست امتحان بدهند و اجازه کتبی اشتغال به طبابت به دست آورند ... در این زمان تنها در شهر بغداد 860 پزشک بودند. بدون این که پزشکان رسمی که در خدمت دولت بودهاند را به حساب بیاوریم. در همین زمان در سرتاسر استان راین گو(آلمان) حتی یک پزشک یافت نمی شد.230
شغل دارو فروشی (داروخانه داری) به اضافه وسایل دیگر بهداری ارتشی مجموعا از قرن نهم میلادی یعنی از زمان مأمون به بعد تحت نظارت دولت بود. ضمن این که صنف پزشکان همیشه یک رئیس داشتند. 341داروخانهها هم مرتب به وسیله کارمندان اداره بهداشت (پلیس بهداشت) بازرسی میشدند. این اداره دارای بخش آزمایش مواد غذایی نیز بود. این بخش اداره مرتبا به آسیابها، نانواییها، شیر فروشیها، دکانهای اغذیه فروشی و بقالیها مراجعه میکرد و به وضع محوطه کار، ظروف آنان، نوع جنسها، صحت وزنهها، ترازوها و مقیاسهای دیگرشان نظارت میکرد. به کشتارگاههای خارج شهر میرفتند و به قصابهای شهر سرکشی میکردند تا از مسمومیت غذایی و شیوع امراض مسری پیشگیری بکنند.343
ابن النفیس؛ پزشک مسلمان و کاشف گردش کوچک خون در قرن هفتم در توضیح روش کار خود می گوید: «برای این که عمل هر یک از اعضای بدن را معرفی کنیم پشتیبانی ما فقط نگاه دقیق و بررسی و تجزیه و تحلیل صادقانه در مورد آن عضو است. بدون ملاحظه این که آیا با آموزشهای پیشینیان مطابقت دارد یا نه».260عبداللطیف (557 تا 628 هجری) در نقض یکی از نظرات جالینوس میگوید: ولی با همه احترامی که برای جالینوس قایلیم آن چه ما با چشم خود میبینیم قابل قبولتر است ... در نوشتههای جالینوس خوانده بودیم که فک پایین از دو استخوان تشکیل شده که درزی آن دو را به همدیگر مربوط کرده است. ولی ما بیش از دو هزار فک پایین را مورد بررسی قرار دادیم و حتی یکی هم پیدا نکردیم که از دو تکه تشکیل شده باشد. فک پایین استخوانی است بدون هیچ گونه درز ... بنابراین آنچه ما ملاحظه و درک میکنیم دلایل ما هستند و قانع کنندهترند تا آنچه فقط بر اساس نوشته نامداران است»271 و 272همچنین در بیمارستانهای کشورهای اسلامی برای هر پزشک امکان آن وجود داشت که داروی جدید را مورد آزمایش قرار دهد. او میبایست نتیجه آزمایش خود را در دفتری ویژه شرح داده و نظر بدهد تا بعدا به عنوان داروی آزمایش شده منتشر شود و به جهان پزشکی راه یابد.326
کتاب رازی که حاوی شرح علمی بیماری آبله و سرخک میباشد شهرت ابدی یافته است. این کتاب حتی از لحاظ روش و شکل نوشتن آن برای دیگر نوشتههای علمی سرمشق شده است ... مدتهاست که چنین چیزی نظیر نداشته است. یک اثر کاملا مستقل، تمیز و روشن که سیر طبیعی بیماری را با تمام دستورات معالجه مربوط به آن ارائه میدهد. یک اثر استادانه و بی نظیر که ترجمه آن تنها در اروپا بین سالهای 1498 تا 1866 میلادی بیش از چهل بار به چاپ رسیده است.244زکریای رازی فقط یک طبیب بزرگ نبود. بلکه یکی از اولین شیمیدانهای واقعی نیز بود ... او اولین کسی بود که علم شیمی را در پزشکی به کار گرفت.246
ابن زهر (پزشک و فیلسوف اندلسی) ... سیر بیماری سرطان معده را بسیار عالی شرح میدهد و آن از روی مطالعهای است که در مدت زندانی بودنش بر روی زندانی دیگری کرده است.274 7.
ابن رشد ـ فیلسوف و پزشک مسلمان اهل قرطبه در قرن ششم هجریـ که به نام اورئس بزرگ در قرون وسطی معروف است مصونیت یافتن دایمی بیمارانی را که به بعضی امراض مانند آبله دچار شده اند اثبات میکند.274... آنچه در اروپا در اواخر قرن هیجدهم شروع شد یعنی کوبیدن آبله برای مصونیت یافتن از آن حتی پیش از اسلام به وسیله اعراب کشف شده بود ... اعراب بر خلاف چینی ها که گلوله پنبه را در فساد آبله خیس کرده در سوراخ بینی بچههاشان فرو میکردند خراشی به پوست کف دست وارد میکردند و از اقوام یا همسایهها پوسته آبله از نوع آبلههای خفیف و ملایم تهیه کرده و آن را داخل آن محل خراش داده شده قرار داده و آن محل را مالش میدادند.274
ابن الخطیب (قرن هشتم هجری) پزشک و سیاستمدار اندلسی و وزیر سلطان در شهر غرناطه ـگرانادای کنونی در اسپانیا ـ واگیر شدن و چگونگی آن را واضح و منطقی در رسالهای ارائه داده و لمس کردن بدن بیمار یا چیزهایی که بیمار با آنها تماس داشته است را علت سرایت میداند و مینویسد: «مسری بودن این بیماری(طاعون) اثبات شده است. به وسیله تجربه و آزمایش علمی، به وسیله حواس مدرکه و تشریح جسد و شامل شواهدی است؛ این مدارک دلیل غیر قابل تردیدی را ارائه میدهند»277 9.
یک جراح اندلسی به نام ابوالقاسم متولد 403 هجری ... به بررسی رماتیسم مفاصل و سل ستون فقرات پرداخته بود. یعنی هفتصد سال پیشتر از پرسیفال پُت انگلیسی (1788-1713) که بالاخره هم این مرض اخیر به نام بیماری پُت نامیده شد.279و آنچه معروفیت جراح فرانسوی آمبرواز پار بدان استوار است که میگویند در 1552 میلادی برای اولین بار به بستن رگهای بزرگ خونی مبادرت کرده است ششصد سال قبل از او همان ابوالقاسم آن را تعلیم میداده و بدان وسیله قطع دست و پا علمیتر انجام میگرفته است.279
ابن نفیس طبیب، اولین کسی بود که اندیشه گردش خون را پرورد. او این اندیشه را چهار صد سال قبل از هاروی انگلیسی و بیش از سیصد سال قبل از زِروِت اسپانیایی اثبات کرده بود. مردی که درباره او گفته میشود روی زمین نظیر نداشت و از ابن سینا گذشته دیگر همطراز او نیامد.258میخاییل زروت اهل اسپانیا متولد 1509 میلادی و متوفای 1553 است. در سال 1553 در ژنو او را زنده زنده با کتابش به نام رجعت مسیحیت که تازه به چاپ رسیده بود سوزاندند.در همین کتاب است که زروت گردش کوچک خون را که معروفیت جهانی یافت شرح داده است ... به طوری که میدانیم میخاییل زورت در بیست و پنج سالگی با بی باکی مخالفت خود را با تثلیث یعنی با سه گانه دانستن خدا (خدا= پدر عیسی، عیسی و روح القدس) اعلام کرد و دیری نپایید که با تعلیمات کلیسا از در مخالفت درآمد و شدیدا تهدید شد و متواری گردید.265و 266به نظر می رسد زروت خود به طور مستقل به گردش کوچک خون پی نبرده بلکه با مطالعه آثار ابن نفیس به این حقیقت دست یافته است. زیرا زروت که هیچ وقت کسی از ضربات مستقیم و انتقادیش در امان نبود در اینجا هنگام تصحیح اشتباهات جالینوس در مورد گردش خون و تغذیه قلب هیچ گونه حملهای به او نمیکند و بدون شور و شهوت و خیلی مختصر به شرح مطلب میپردازد.268
روش دانشمندان اسلامی در تسکین درد، روشی اصیل و واقعا مفید بود. آن هم نه به آن شکل هندی، یونانی و یا رمی که آشامیدنیهای سُکرآور به طور کلی برای تسکین هر دردی به کار میرفت. بلکه مشخصا هنگام آمادگی برای عمل جراحی یعنی بیهوشی معمولی از این وسیله استفاده میشد. این کشف هم دوباره به حساب یک طبیب اروپایی گذاشته شد و بعدا نیز به حساب مکتب اسکندریه! چیزی که در حقیقت از دانشمندان اسلامی آموخته بودند و آن این که تکههای کوچک اسفنج را با عصارهای از حشیش، بسلی و بنگ آغشته کرده ... در داخل بینی بیمار فرو میبردند و ... بیمار به خواب عمیق بیهوشی فرو میرفت.281 .
طبیبان اروپایی چرک کردن محل زخم را چیزی طبیعی دانسته و حتی خواستار آن بودند. به این امید که بدان وسیله کثافات خون به شکل چرک به بیرون راه بیابد. حتی پزشک نه تنها از چرک کردن محل زخم حمایت میکرد بلکه باید به وجود آوردن چرک را ممکن میساخت ...ابن سینا نه تنها چرک کردن محل زخم را تشویق و تایید نمیکرد و از به کار بردن بیهوده وسایل فیزیکی یا مواد شیمیایی محرک چرک خودداری میکرد بلکه با کمپرس کردن گرم به وسیله شراب قرمز کهنه و قوی از چرک کردن زخم پیشگیری میکرد. چیزی که تاثیر قوی ضد عفونی بودنش را یک پرفسور فرانسوی به نام ماسکولیه از شهر بردو در 1959 میلادی مجددا کشف کرد و اثر آن را معادل پنی سلین دانست.282
اعراب قبل از اسلام برای معالجات جراحتهای میکروبی و چرکی شده دارویی کشف کرده بودند که همچنین دوباره در قرن بیستم مجددا کشف شد و آن پیشقدم طب پر سرو صدای امروزه بود یعنی آنتی بیوتیک. از چرم پالان یراق الاغ و گاومیش که برای آبکشی داشتند ماده کفک (پنی سیلین) به دست میآوردند و این ماده کفک را به صورت مرهم در آورده به محل زخم چرکی شده میمالیدند. برای معالجه زخم گلو، کفک سبز رنگ نان را در گلوی بیمار فوت میکردند چیزی که هنوز هم بین اعراب بدوی معمول است.283
درمان امراض ذهنی و روحی در اروپا همان دور کردن ارواح پلیدی بود که معتقد بودند در بیمار حلول کرده است. دیوانگان بیگناه و بی آزار را اگر مرد بودند لباس چند رنگ میپوشاندند و به آن زنگوله و استخوان پای حیوان میآویختند و بدین ترتیب او را به اهالی محله معرفی کرده و به حال خود و به دست تمسخر و آزار جاهلهای محل رهایش میکردند ... 249در حالی که در کشورهای اسلامی بیمار روحی را در بیمارستان در بخش اعصاب محافظت و معالجه میکردند. مثلا در بغداد و قاهره بیماران روحی در بخش معالجات اعصاب تحت مراقبت و رسیدگی متناسب پزشکان اعصاب بودند و تمام بیمارستان تحت کنترل هفتگی شخصی سلطان قرار داشت. در حالی که در قرن 19 میلادی در اروپا بیماران روحی را در زندان و تحت کنترل پلیس قرار داده و با آنها مثل جنایتکاران رفتار میکردند.250
ب. وضعیت طب در تمدن اسلامی 1. ارزیابی پزشکی مسلمانان
این قضاوت و به اصطلاح تشکر یک نفر از دانشمندان متخصص در تاریخ پزشکی به نام نوی برگر است. او مینویسد: «به عکس روش منجمد و خشک (مکانیکی) رم شرقی که به اختصار از نوشتههای دیگران تکههایی جمع میکردند و بدون تفاهم و رابطه کنار همدیگر گذاشته و کتابی مخلوط و درهم و برهم در میآوردند، کتابهای که مسلمانان تالیف کردهان نشان میدهد واقعا بر مطلب خود محیط هستند و مطالب، تماما تحت اسلوبی معین است. به طوری که همه بخشهای تخصصی کتاب در زمینه اصلی، مانند عناصری مختلف هستند که در حقیقت واحد زندهای را با ربطی طبیعی تشکیل میدهند. اینان طرق مختلفی را برای رسیدن به مقاصد علمی دریافتهاند و با زبان زنده مادریشان، نه یک زبان مرده محلی، اصطلاحات متقن علمی همگانی اقامه کردند».288. میزان تاثیر طب اسلامی بر غرب در نسبت با طب یونانییک نفر این زحمت را تحمل کرده است تا میزان تاثیر نفوذ دانشمندان اسلامی و یونانیان را در اوایل کار طب تجربی در اروپا به شکل آماری تعیین کند. او برای این کار کتاب طب گراف فرراری داگرادو را انتخاب کرد. نویسنده این کتاب پروفسوری از شهر پاویا است و آزمایشهای علمی خود را در این کتاب زبده به شکل علمی ارائه داده است. این کتاب شرح کتاب جدید المنصوری نوشته زکریای رازی است. مضافا این که این کتاب اولین کتاب چاپ شده پزشکی است و آن هم در 1469 میلادی. در این کتاب پرفسور گراف فرراری بیش از سه هزار بار از ابن سینا نام برده است. از زکریای رازی و جالینوس هزار بار و از بقراط یکصد و چهل بار.319اگریپا فون نستهایم: «کتابهای ابن سینا، رازی و ابن رشد همان مرجعیتی را دارند که بقراط و جالینوس داشته اند و این اندازه قابل اعتماد شدهاند که هرکس بدون خواندن آنها بخواهد طبابت کند میگویند این شخص سلامتی مردم را به خطر خواهد انداخت» 207
یکی از اعتقادات نادرست برخی از مسیحیان این بود که استفاده از اسباب مادی برای مداوا را با ایمان به خداوند در تعارض میدیدند. کشیشی به نام تتیان معتقد بود «داروها به هر شکل و فرمش از همین فن گول زدن سرچشمه میگیرد» و این بی دینها(مسلمانان) دست در کار داروخانه طبیعت میبرند. «اگر کسی با اعتماد به مادیات بتواند علاج شود پس چه اندازه علاج بیشتری خواهد یافت اگر فقط اعتماد به قدرت خداوندی داشته باشد. چرا پیش مقتدرترین مردان نمیروید؟ به جای آن ترجیح میدهید مثل سگ به وسیله گیاه، مثل گوزن به وسیله مار، مثل خوک با خرچنگ رودخانه و یا مثل شیر با میمون خود را درمان کنید؟ چرا نقش خدایی را به اشیای زمینی محول میکنید؟»213همچنین برنارد کلارفو(1090 تا 1152) مبلغ و تحریک کننده مردم برای جنگ های صلیبی ... موکدا از مراجعه به پزشک یا مصرف دارو منع میکرد. زیرا معتقد بود «متناسب نیست مسیحیان سلامت روحشان را به وسیله کمک گرفتن از چیزهای زمینی به خطر بیندازند»217از دیگر اعتقادات نادرست مسیحیان این بود که استحمام کردن را امری ناپسند میدانستند. از زمانی که به ژرمنها درس منزه بودن و بکارت اخلاقیِ نوع مسیحی تعلیم داده شد تا خجالت بکشند و بدانند که لخت بودن سبب تحریک جنسی و رابطه نامشروع خواهد بود شستشوی بدن و نظافت هم ـ گرچه این نظافت در پستو و مخفی گاه نیز میتوانست انجام بگیرد ـ گناه شناخته شد. آنها به همین نسبت که نظافت و حمام کردن گناه شمردند کثافت را هم منزه بودن و بکارت اخلاقی دانستند و جایگزین یکدیگرش کردند.بعدها حضور جنگجویان صلیبی که از کشورهای اسلامی دیدن کرده بودند و مسافرینی که از اسپانیا و جزیره سیسیل آمده و رسوم نظافت مسلمانان را آموخته بودند و از آن سرسختانه دفاع میکردند سبب شد که دوباره شستشو و حمام کردن و نظافت راه خود را به اروپا باز کند.91دیگر رویه غلط آنها این بود که اعتراف به گناهان را پیش شرط مداوای مریض قرار دادند. از این جهت بیماری که در آتش تب غوطه میخورد حق نداشت از کمک پزشک برخوردار شود مگر اینکه قبلا به گناهان خود اعتراف و توبه کرده باشد. در سال 895 میلادی در جلسهای که کلیسا در نانتس تشکیل داده بود چنین تصمیم گرفته شد: کاهن کلیسا باید به محض اطلاع از بیمار شدن یکی از مریدانش پیش او رود. از آب مقدس به او بپاشد. با او نیایش کند و در غیاب خانواده مریض، اعتراف او را استماع کند و او را وادار کند کارهای دینی و دنیویش را تسویه و تصفیه کند. وگرنه بدون اعتراف، طبابتی هم در کار نبود. این روش که کم و بیش رسم و عادت شده بود در 1215 میلادی به وسیله پاپ اینوسنس سوم در مجمع لاتران تا حد وظیفه مسلم هر فرد ارتقا داده شد: هر طبیبی که به مداوای مریضی که قبلا اعتراف و توبه نکرده است بپردازد از کلیسا اخراج خواهد شد. چون مرض از گناه سرچشمه میگیرد ... یوحنای مقدس ـ آن زرین دهان ـ نطفه بیماری را بر حسب کلام عیسی (انجیل یوحنا سوره 5 آیه 14) در گناهان انسان میشناسند. هر گاه بیمار علت بیماریش را برطرف کند و با اعتراف و توبه بار گناهش را سبک کند علت که از بین رفت معلول نیز از بین خواهد رفت و بیماری جسمی منتفی میشود. 2182. بیمارستان های اروپاتا اول قرن 12 میلادی خانههایی که در آنها فقط از بیماران پرستاری شود در اروپا وجود نداشت. با جنگهای صلیبی بود که به تقلید از مسلمانان در اروپا هم بیمارستان دایر شد ... گرچه بیماران مدتها همچنان بدون طبیب و بدون معالجه میماندند ولی لااقل از آنان سرپرستی میشد.220با این همه محلی که در آن از بیمار پرستاری میشد همان محلی نبود که بیمار برای درمان مراجعه میکرد. تازه در 1500 میلادی بیمارستان اشتراواس بورگ (در آلمان) دارای یک پزشک شد. یعنی هشتصد سال بعد از خلیفه اموی؛ الولید. این خلیفه اولین بیمارستان اسلامی را تاسیس کرد و پزشکانی را در آنجا به کار گمارد. اولین بیمارستان شهر لایپزیک (در آلمان) در 1517.م و اولین بیمارستان پاریس در 1536. م به نام هتل دیو تاسیس گردید. 316
در طی جنگهای صلیبی حاکم شیزر برحسب خواهش و اصرار فرانکیها که در قلعه المنیطره ساکن بودند ثابت را که پزشکی ماهر و مسلمان بود در اختیارشان میگذارد. ثابت که برای طبابت به پادگان فرانکیها رفته بود مشاهدات خود از طبابت فرانکیها را چنین بیان میکند: یک از اشراف را آورده بودند که رانش دمل درآورده بود و یک زن که تب شدیدی داشت. روی دمل او مرهمی که چرک را میکشد گذاشتم. دمل سر باز کرد و داشت رو به بهبود میرفت. برای آن زن هم دستور خوراکی دادم که آن هم رو به بهبود میرفت. بعد یک طبیب فرانکی آمد و گفت که این شخص (ثابت) نمیتواند شما را معالجه کند و رو کرد به آنکه پایش دمل داشت و سؤال کرد دلت میخواهد با یک پا زندگی کنی یا با دو پا بمیری؟ او جواب داد مایلم که با یک پا زنده بمانم. بعد طبیب فرانکی دستور داد تا یک مرد قوی با یک تبر بیاورند. مردی تبر به دوش آمد و من حضور داشتم. در این هنگام طبیب، پای مریض را روی یک کنده قرار داد و به مرد تبر به دست دستور داد با یک ضربه پای بیمار را قطع کند. او با تبر ضربهای بر پای مریض فرود آورد. ولی پا با آن ضربه قطع نشد و او ضربه دومی را فرود آورد. با این دو ضربه هولناک، مغز استخوان بیرون آمد و بیمار در همان ساعت جان سپرد! آنگاه طبیب فرانکی آن زن را آزمایش کرد و گفت شیطان بر روی سر این زن جای گرفته است و عاشق او شده است. موهای او را بچینید و آن زن بدون پرهیز دوباره غذاهایی را میخورد که همشهریانش میخوردند و با خوردن سیر و خردل تب او دوباره شدت یافت. پزشک گفت شیطان به مغزش وارد شده است و با این جمله دست برد و یک تیغ سلمانی برداشت و برشی صلیب وار به پوست سر او وارد آورد و پوست را از وسط کشید تا اینکه استخوان جمجمه نمایان شد. آنگاه با نمک استخوان جمجمه را مالش داد و آن زن در همان حال مرد.پس از این ماجرا از آنان پرسیدم آیا به من احتیاجی هست؟ جواب دادند نه و من هم پس از اطلاع از هنر طبابت فرانکیها که تا آن زمان از آن بیاطلاع بودم از پادگان فرانکیها بازگشتم.
حسن بن هیثم (354 تا430 هجری) که در اروپا به الحسن معروف است یکی از پرنفوذترین استادانی است که اروپا در مکتب او تعلیم یافته است. تئوری حرکت صفحهای بر روی جام نامریی از او است که اذهان اروپای قبل از رنسانس را بسیار به خود مشغول کرد.180کشف مهمتر او در علم نجوم این بود که همه کرات سماوی من جمله ثوابت از خودشان اشعه نوری دارند و فقط کره ماه است که روشنایی خود را از خورشید دریافت میکند. همین کشف او بود که او را به کشف مسئله طبیعی دیگری که یک نوع انقلاب علمی بود رساند. او با این کشف اخیر، نظریه دو دانشمند بزرگ اهل اسکندریه یعنی اقلیدس و بطلمیوس را نقض کرد. دو دانشمندی که او میبایست از بد روزگار نظریه آنان را به اجبار اشاعه دهد تا در دوران پیری بتواند امرار معاش کند.180او همان کسی است که تئوریهای اقلیدس و بطلمیوس (که اینان خود دو ستون دانش هلنی به شمار میروند) را در نقاط حساسش نقض کرده است. اقلیدس و بطلمیوس معتقد بودند که شعاعها از چشم خارج شده به اجسام برخورد میکنند و یا سبب دیدن اشیا میشود. هیثم تشریح کرد که این ادعا غلط است و گفت «شعاعی که از چشم خارج میشود سبب دیدن اجسام نمیشود بلکه جسم مورد دید است که شعاعش به چشم میتابد و به وسیله بدنه شفاف (عدسی) چشم معکوس میشود» با کشف این واقعیت فیزیکی بود که او تمام دانش دوران یونان قدیم را در مورد مظاهر نور پشت سر گذاشت. او قانونی را کشف کرد که با آزمایشهای مختلف صحت آن به اثبات رسید.181... اگر ماه به خودی خود نور نداشته باشد و نورش را از خورشید دریافت کند چگونه ما گرفتگی به وجود میآید؟ این سوال نجومی او را متوجه سایه انداختن یک جسم بر اثر جسم دیگر نورانی محیط، کرد. پس از آن برای خودش مرکز نور ساخت و به آزمایشهای سیستماتیک مختلفی که برایش ارزش علمی داشت پرداخت و این نوشتهاش را «درباره طبیعت و خواص به وجود آمدن سایه» نامید.182او اولین کسی است که دوربین جعبهای یک سوراخه ساخت ـ مدل اولیه دوربین عکاسی ـ و با آن به آزمایش نیز پرداخت. این جعبه یک سوراخه پخش مستقیم اشعه نور را ثابت میکند. با چشم خود میبیند ولی باور نمیکند که چگونه این آزمایش، محیط را در صفحه مقابل معکوس نشان میدهد. او همان روش آزمایشی را انجام داد که بعدها لئوناردو داوینچی نیز آن را به کار برد.او دلیل شکستن نور را به وسیله چیزهای مختلف مانند هوا یا آب کشف کرده و شرح داده است و به این ترتیب ضخامت جوی را که کره زمین را احاطه کرده است دقیقا 15 کیلومتر حساب میکند.حسن بن هیثم به بررسی هاله اطراف کره ماه و شفق و همچنین رنگین کمان که ارسطو در شرح علت فیزیکی آن درمانده بود میپردازد. او معلومات خود را در مورد وسایلی که با عدسی و نور مربوطند به کار برد و انعکاس آینههای مقعر با برشهای کروی و مخروطی را مطالعه و محاسبه کرد و قانون نورافکن را کشف کرد.182او نه تنها تاثیر حرارتیِ محل تقاطع نور و بزرگ نشان دادن آینههای مقعر را مورد آزمایش علمی قرار داد بلکه همچنین این تاثیرات را نیز در مورد ذره بین بررسی کرد. او اولین عینک را برای خواندن اختراع کرد.183حسن بن هیثم در کتاب «گنجینه نور و عدسی» هر گونه مسائل عدسی و نور را که بعدها از راجر بیکن انگلیسی (1219 تا 1294 میلادی) تا ویتلیوی مجارستانی مورد مطالعه قرار دادهاند پایه گذاری کرد. 184لئوناردو داوینچی ایتالیایی که مدعی اختراع دوربین عکاسی و پمپ آب و هنر تراشکاری و اولین هواپیماست به طور چند جانبه تابع دانشمندان اسلامی بوده است و قابل اثبات است که شدیدا تحت تاثیر کتابهای علمی و آزمایشهای حسن بن هیثم قرار داشته است.184یوهانس کپلر در آلمان در اواخر قرن 16 میلادی موقعی که قوانین فیزیکی را که بر اساس آن دوربین گالیله ستارههای تا آن زمان ناشناخته را به پیش چشم نزدیک کرد مورد بررسی قرار میداد متوجه شد که کارهای گالیله و قوانینش در سایه کشفیات حسن بن هیثم انجام گرفته است.184حتی امروز مسائل فیزیکی و ریاضیای که او به کمک معادله چهار مجهولی حل کرد و قدرت ریاضی او را نشان میدهد مسائل الحسن نام دارند. مثلا محاسبه کردن نقطهای در یک آینه فضایی که از آن نقطه یک جسم از فاصله معینی به سوی تصویر معینی منعکس میشود.184دستاوردهای کندی
کندی اندازهگیری زاویه به وسیله پرگار را در هندسه متداول کرد. وزن مخصوص اجسام مایع را محاسبه نمود و آزمایشهایی درباره قانون جاذبه و سقوط اجسام انجام داد. ولی اثر او در این مورد به نام «سقوط اجسام از بلندی» مورد توجه مترجمین زبان لاتین در اروپا قرار نگرفت.186
دانشمندان اسلامی اولین کسانی بودند که به روش مشاهده با برنامه و علمی با تهیه شرایط ترتیب داده شده برای کنترل آزمایشها پرداختند. آزمایشهایی که میتوانستند در هر زمان تکرار شوند و تغییرات لازم را در آن بدهند و تمام آن را کنترل کنند. آنان شیمی علمی را به معنی واقعا علمی به وجود آوردند و بر حسب قضاوت آن تاریخدان انگلیسی به نام کوستُم: «به چنان مقام عالیی رساندند که پس از این که دوران جدید شیمی مدرن به کشف شیمی آلی و شیمی معدنی نایل شد متوجه این ضرورت شد که تازه باید آن را به پایهای برساند که در آن زمان دانشمندان اسلامی رسانده بودند»335
برخی از نوآوریها در شیمیجابربن حیان ـ از شاگردان امام جعفر صادق(ع)ـ در برابر روش ساده ذوب فلزات که تا آن زمان متداول بود روش حل کردن فلزات به کمک اسید نیتریک، اسید سولفوریک، جوهر نمک و تیزاب سلطانی ـکه به وسیله او اختراع شده بودندـ را نیز پرورش داد. بدین وسیله برای جابر و پس از او ترکیبات بینهایت وسیع شیمیایی امکانپذیر شد. من جمله اکسید جیوه، زنجفر، زرنیخ(اکسید سه ظرفیتی ارسن)، نشادر، نیترات نقره، زاج سفید(سولفات آلومینیم و پتاسیم) کات کبود، پتاس سوزآور(محلول غلیظ ئیدراکسید پتاسیم) محلول سود سوزآور، محلول کلوئیدی سفید رنگ گوگرد و خیلی چیزهای دیگر.مسلمانان اختلاف بین اسید و قلیا را میدانستند. آنان اضافه شدن وزن فلزات را هنگام اکسیده و سولفوره شدن یادداشت میکردند. میدانستند آتش بدون هوا خاموش میشود. آنان عملهای اصلی شیمی را پایهریزی کرده و پرورش دادند مانند تبخیر، تصعید و تبدیل مستقیم جسم جامد به گاز یا به عکس متبلور کردن (کریستالیزه کردن)، تعدیل ترکیبات شیمیایی به وسیله حرارت دادن، تصفیه کردن و تقطیر کردن، در حالی که اختلاف تقطیر از طریق خنک کردن گاز به وسیله آب را از خنک کردن گاز به وسیله شن در نظر داشتند.335
- اندازه گیری قطر کره زمین
«ایراتوستیناس اولین کسی بود که به وسیله زاویه نور خورشید، قطر کره زمین را اندازه گیری کرد. دانشمندان نجوم زمان مأمون در جستجوی راه دیگری بودند. از یک نقطه معین یک گروه از منجمین به طرف شمال حرکت کردند و گروه دیگر به طرف جنوب. این دو گروه آن قدر به راه ادامه دادند تا این که ستاره جدی که از یک طرف طلوع و در طرف دیگر افول میکند برایشان قابل مشاهده باشد. حال از فاصله مکانی این دو گروه مشاهده کننده یک درجه از دایره نصف النهار را با دقت و صحت عجیبی محاسبه کردند».147
- ترسیم نقشههای نجومی دقیقتر
«قبلا هیپارک(190تا120 قبل از میلاد) بیش از هزار ستاره را شمارش و محل آنها را در آسمان تعیین کرده بود. عبدالرحمان الصوفی (قرن چهارم هجری) در بغداد در قرن دهم میلادی جرئت کرد که به تصحیح یادداشتهای او در مورد ستارگان بپردازد. سلطان عضد الدوله در وسط باغ خانهاش رصدخانهای درست کرده بود که شب به شب منجمین دربار به مشاهده ستارگان میپرداختند و آنها را شمارش کرده و از نظر طول و عرض، محل و حرکت آنها را در آسمان تعیین میکردند. او با این روش متوجه تعدادی از ستارگان ثابت شد که چشمهای تیزبین هیپارک متوجه آنها نشده بود. عبدالرحمان الصوفی برای تعلیم اربابش عضدالدوله ثوابتی که محل آنها را از نو محاسبه کرده بود با دقت کافی رسم کرد و به ارائه بزرگی و تا آنجا که ممکن بود درجه روشنایی آنها پرداخت. اینچنین بود که یک کاتالوگ ستارگان به وجود آمد و با به وجود آمدن این کاتالوگ بود که بسیاری از اشتباهات و بیدقتیهای هیپارک و بطلمیوس تا آن زمان را رفع کرد و بر آن یادداشتهای کهنه نجومی تعداد زیادی ستارگان ثابت نیز اضافه کرد».185- تنظیم جدولهای نجومی مستقل
«دانشمندان مسلمان با رصدهای دقیقی که انجام میدادند جدولهای نجومی مستقلی تدوین کردند. اکثر این جدولهای نجومی در دسترس اروپاییان قرار گرفت و در زمان کوپرنیکوس نیز مورد استفاده واقع شد. این جدولها در اروپا بدون هیچ گونه تغییر و تبدیل و تجدید نظر مورد استفاده قرار میگرفت. چون اروپای آن زمان حائز آن شرایط علمی نبود که به این گونه بررسیهای عینی بپردازد. چه رسد که جدول نجومی مستقل خود را در برابر جدولهای اسلامیمحاسبه و تنظیم کند. مهمترین این جدولها عبارتند از: جدول خوارزمی، جدول مامونی، جدول صابی البتانی، دو جدول هاشمیان و ابن یونس و جدولی که در طلیطله به وسیله الزرقالی درست شد و همه اینها برای محاسبه جدول آلفونسو ـ حاکم شهر تولدوی اسپانیا در قرن سیزدهم میلادیـ نیز مورد استفاده قرار گرفتند». 178
- دستاوردهای الفرغانی
«یکی از مسلمانانی که اگر جای پایش را دنبال کنیم ما را به زادگاه علم اروپایی رهنمون میسازد الفرغانی است که در زمان پسران موسی بن شاکر ـدوره خلافت مأمونـ در بغداد مشغول بود.او درجات طول زمین را محاسبه کرد.اولین کسی بود که متوجه شد خورشید در مسیر خود همچون سیارات دیگر در طول زمان سرعتش کم میشود.کتاب عنصر نجوم نوشته الفرغانی که در قرون وسطی در اروپا الفراغانوس مینامیدند چندین بار از زبان عربی به لاتین در اروپا ترجمه شد و ملانشتن در 1537 میلادی در شهر نورنبرگ آن را تجدید چاپ کرد.179دانشمندان اسلامی همچنین به عوامل متغیری توجه یافتند که به وسیله پیشینیان ثابت اعلام شده بود.آنان متوجه تمایل اکلپتیک (زاویه متمایل محور زمین) شدند یا به عبارت دیگر زاویه تمایل مدار خورشید در مقابل خط استوا که هر بار کمتر میشود. باید گفت این اندازه گیری آنان حتی یک ثانیه هم پس و پیش ندارد. با این کشف پشتکار خود را در آزمایشها به کار بردند و همچنین ظرافت حواسشان را برای درک کمترین تغییر نشان دادند. این کشف را اولین بار الفرغانی کرد.الفرغانی اولین کسی است که تغییر یافتن دورترین محل زمین نسبت به خورشید را کشف کرد. در حالی که یونانیان ظاهرا آن را همیشه یکسان میدانستند. مسلما یونانیان به اندازه مسلمانان که از مکتب آنان برخاستهاند در کارشان ثبات نداشتهاند. 185- دستاوردهای البتانیالبتانی (قرن سوم هجری) نیز مانند ثابت بن قُرّه از صابئیان کافر بود که با محاسبه دقیق خود کار او را تکمیل کرد. مهم ترین کارهای او عبارتند از:اختلاف طول به اصطلاح سال خشک و سال مرطوب را به دو طریق محاسبه کرد.او گردش زمین به دور خورشید را هم از دو طریق محاسبه میکرد.او آزمایشهای خوارزمی را دنبال کرد و با تحقیقات جدیدی درباره ظهور ماه نو، خورشید گرفتگی و نیز زاویهای که از محل نظاره کوکب نسبت به مرکز زمین به دست میآید، آزمایشهای او را تصحیح کرد.179البتانی به محاسبه دقیق دایرة البروج پرداخت و به روشی دست یافت که درجه عرض یک نقطه را روی زمین میتوان به وسیله آن روش تعیین کرد. چیزی که ابن الهیثم نابغه باز هم راه جدیدی برای محاسبه آن یافت و این راه جدید بر حسب کشف تاریخی و دوران ساز او یعنی محاسبه انکسار نور صورت گرفت.- دستاوردهای الزرقالیالزرقالی (قرن پنجم هجری) در شهر طلیطله در اسپانیا ضمن 402 مشاهده اثبات کرد که فاصله خورشید تا زمین که در طول سال در حال تغییر است در هر شش ماه یک بار یکسان میگردد. او این اختلاف فاصله را نیز دقیقا محاسبه کرد.185همچنین دانشمندان مسلمان به بررسی لکههای کره خورشید پرداختند که ابتدا مورد توجه اروپا قرار نگرفت. ولی بعدها در 1610 میلادی توجه اروپاییان را جلب کرد و الزرقالی اطلاعاتی درباره نوسان محور زمین بیان کرد ولی درباره آن می نویسد «ولی انسان متوجه آن نمیشود چون کره زمین بزرگ است.»187اثر نجومی الزرقالی به وسیله گِرهارد فون کرمونا از زبان عربی به لاتین ترجمه شد و حتی در 1530 میلادی کوپرنیکوس از قول او و از قول البتانی در کتاب معروف خود نقل قول میکند. الزرقالی این منجم ممتاز از شهر طلیطله اسپانیا که اروپا او را در ردیف معلمان خود برگزیده است و به نام ارزخلی معروف است سازنده وسایل نجومی بوده و در این مورد نیز معروفیت دارد. اسطرلاب الزرقالی در نجوم جلب توجه فراوانی میکرد و به وسیله یوهانس مولر بسیار مورد ستایش قرار گرفت که او از آن به عنوان یک آلت اصیل صفیحه یاد کرده است. یوهانس مولر در قرن 15 میلادی یک کتاب مجموعه تمرینات آموزشی منتشر کرد که فقط مخصوص دستگاه صفیحه ساخت الزرقالی بود.در سال 1534 میلادی کتاب الزرقالی مجددا از عربی به لاتین ترجمه شد و به وسیله شخصی به نام یوهان شونر در شهر نورنبرگ منتشر شد. نام این کتاب چنین است «کتاب آموزشی تازه به چاپ رسیده درباره دستگاه صفیحه متعلق به پدر علم نجوم الرضا الزرقالی».186- دستاوردهای ابوریحان بیرونیآنچه را کوپرنیکوس نابغه آلمانی در رنسانس تازه درک کرد همان را پانصد سال قبل از او آن دانشمند شهیر مسلمان یعنی ابوریحان بیرونی (440-362 هجری) فهمیده بود و آن این بود که آفتاب گردش شب و روز را سبب نمیشود بلکه خود زمین که بر محور خود میگردد و با ستارگان دیگر به دور خورشید میچرخد است که باعث پدید آمدن شبانه روز است. اگرچه بلافاصله باید گفت پیش از ابوریحان نیز آریستارک فون زاموس و صد سال بعد، آن شخص کلدانی در شهر بابل به نام سلیکوس به این امر اعتقاد داشتند.187 - حسن بن هیثمکشف مهم حسن بن هیثم(354 تا430 هجری) در علم نجوم این بود که همه کرات سماوی من جمله ثوابت از خودشان اشعه نوری دارند و فقط کره ماه است که روشنایی خود را از خورشید دریافت میکند.180حسن بن هیثم«کشف مهم حسن بن هیثم(354 تا430 هجری) در علم نجوم این بود که همه کرات سماوی من جمله ثوابت از خودشان اشعه نوری دارند و فقط کره ماه است که روشنایی خود را از خورشید دریافت میکند».180
«برای ملت مسیحی آن دوران نه تنها ضرورت آموختن زبان و خط لاتین وجود نداشت بلکه تعلیمات عمومی بکلی مردود بود. اما وضع کشورهای اسلامی به گونهای دیگر بود. حکومت اسلامی علاقمند بود که امور رعایا در مسیر طبیعی و صحیح قرار گیرد. از این رو امر تعلیمات در دست حکومت بود. بچههای طبقات مختلف به مدارس ابتدایی میرفتند، آن هم در مقابل مبلغ کمی که برای همه امکان پذیر بود. و از زمانی که معلمان را حکومت بر سر کار میگمارد برای بچههای افراد بیبضاعت، مدرسه بدون شهریه بود ... در اسپانیای اسلامی اضافه بر هشتاد مدرسهای که در قرطبه وجود داشت الحاکم دوم ـاز حکام اموی اندلسـ در سال 354 هجری بیست و هفت مدرسه دیگر هم برای افراد بی بضاعت ساخت.در قاهره منصور قلاوون در محوطه بیمارستان منصوری مدرسهای هم برای بچههای بیسرپرست ساخت و برای هر بچه جیره تعیین کرد؛ یک قرص نان در روز، یک دست لباس زمستانی و یک دست تابستانی در سال. حتی ترتیبی دادند که معلمین دوره گرد به اعراب بادیه نشین درس بدهند.»400