زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

قتل شیخ خزعل

پس از انتصاب فضل الله زاهدی به عنوان حاکم نظامی ایالت، حکومت رضاخان با افزایش50% مبنای مالیاتی، فشار را بر توده ی مردم دوچندان کرد. علاوه بر این سرتیپ زاهدی آن چنان فشاری بر مردم بیچاره وارد آورد که حتی احمدکسروی که در مدح و ثنای رضاخان گوی سبقت را از دیگران ربوده بود، زبان به فغان می گشاید و از سیاه کاری های او سخن می گوید.1 او می نویسد؛ من(سید احمدکسروی) در خوزستان می بودم با خزعل جنگی درگرفت و دولت فیروز گردید وسپاهیان به شهرهای خوزستان درآمدند. افسران از روزی که رسیدند دست ستم گشادند هر یکی از راه دیگری به پول توزی و پول اندوزی پرداخت. سرتیپ فضل الله خان زاهدی فرمانده ایشان در ناصری[اهواز] با بودن عدلیه، محکمه ای برپا کرد که روزی هزار تومان کما بیش درآمد داشت. افسران دیگر در شوشتر و محمره و دزفول پیروی از او نمودند. خزعل که نافرمانی با دولت کرده بود، اینان شب ها با پسران او دستگاه باده گساری می چیدند و با انگیزش آنها، سران این ها را به زندان می انداختند و تا پول گزاف نمی گرفتند رهاشان نمی کردند. این افسران همچون وحشیان به میان افتاده و به هرکه می رسیدند لگد می زدند. هرکسی یک شام یا نهار یا باده قمار و زن توانستی داد. هرکینه ای از دشمنان خود با دست این افسران توانستی جست.2
تسلیم شیخ به دولت مرکزی بر اسای این تفاهم صورت گرفت که رضاخان متعهد شد هیچ گونه آسیبی به شیخ نرساند.3 اما همچنان که پیش از این ذکر شد رضاخان در خلف وعده و زیرپاگذاشتن قول و قرار و تعهدات خود یگانه روزگار بود. لذا پس از ربودن شیخ، او را در تهران به خانه آصف الدوله بردند، سپس در باغ فخرالسلطنه همسر خود، دختر حسین قلی خان نظام السلطنه واقع در امام زاده قاسم شمیران برده شد و تا روز قتلش در آنجا تحت اللحفظ بود.
رضاخان برای فروکش کردن اعتراض ها و نارضایتی ها، شیخ عبدالله فرزند شیخ خزعل را به عنوان حکمران اهواز انتصاب و به او رتبه ستوان دومی در ارتش ایران اعطا کرد. علاوه بر این تمام ثاثیه و فرش های موجود در کاخ فیلیه توسط شش فروند کشتی و از جمله کشتی تفریحی به نام «الخزعلی» متعلق به شیخ خزعل که مجهز به توپ بود بارگیری و از آنجا با ماشین به تهران حمل شد. برآورد می شود ارزش اثاثیه و اموال مزبور سه میلیون روپیه بوده است. همچنین تعداد بیست هزار قبضه تفنگ از نوع جدید از محمره بارگیری و حمل شد.
رضاخان برخلاف نامه و تعهد خود مبنی بر عدم چشم داشت به اموال شیخ، تمامی اراضی و املاک شیخ خزعل را به عنوان املاک و مستغلات خویش تلقی کرد و آنها را بر ثروت خود بیافزود... .4

...چندسال بعد سرآستین چمبرلن، نخست وزیر انگلیس در ژوئیه 1927 میلادی در مجلس عوام انگلیس در خصوص شیخ چنین گفت:
منطقه جنوب ایران به طور قطع تحت نفوذ تهران درآمده است، ایل بختیاری که در اراضی آنها نفت وجود دارد در هم شکسته،قدرت شیخ خزعل که از اراضی وی لوله های نفت عبور می کنمد دیگر وجود خارجی ندارد. من در اینجا به شرح زندگی شیخ خزعل، شیخ محمره نمی پردازم فقط متذکر می شوم این مرد با منویات سیاسی و نظامی ما موافق و در جنگ های بین النهرین همیشه وفادار دولت انگلستان بود و بنابراین انتظار کمک و مساعدت را زا طرف ما داشت. این داستانی است که هیچ فرد انگلیسی که از موضوع مطلع باشد نمی تواند بدون خجالت بیان و یاد کند. ولی دولت انگلستان قول خود را در مقابل شیخ محمره شکست و وی را در مقابل مصالح عالی تری تسلیم دولت ایران نمود. وقتی شیخ خزعل زندانی دولت ایران شد هنوز امید داشت که دولت انگلستان به وی کمک کند ولی دولت ما به قول دولت ایران اطمینان کرد و سرانجام طور دیگری شد.
چمبرلن گزارش خود را درباره ی شیخ خزعل این گونه به پایان می رساند:
چون دولت ایران در آن موقع حکومت مرکزی قدرتمندی شده بود، لذا شرکت نفت دیگر احتیاجی به وجود خزعل در خوزستان نداشت و ترجیح می داد که این نوع عناصر با نفوذ را از پیش پای بردارد، به خصوص که نفت بصره و کویت قرار بود به زودی استخراج شوند. لذا مصلحت شرکت نفت و منفعت انگلستان اقتضا می کرد که شیخ خزعل از میان برداشته شود.5

شیخ خزعل از 20 آوریل1925(برابر با 31 فروردین سال 1304) که تا 25 ماه مه 1936(برابر چهارم خرداد 1315) در باغ همسرش فخرالسلطنه، واقع در اراضی امامزاده قاسم شمیران تحت الحفظ بود، و در شب چهارم خرداد ماه به فرمان رضاشاه که حالا دیگر شاه ایران شده و شهرت پهلوی اختیار کرده بود، گروهی به سرپرستی رکن الدین مختاری(رئیس سابق شهربانی)، عباس بختیاری معروف به عباس شش انگشتی، حسین قلی فرشچی تبریزی، عبدالله مقدادی با همدستی عباس یاوری، علی اصغر عقیلی پور و عباس جمشیدی، شیخ خزعل را در سن 75 سالگی در اطاقش خفه کردند و درفشی به شقیقه او کوبیدند.

چند روز بعد از قتل، مختاری چکی به مبلغ ده هزار ریال صادر و مقدادی با اخذ آن چک، رسیدی داد و به ترتیب زیر میان قاتلان تقسیم کرد:
1-عباس بختیاری که گلوی شیخ را گرفته بود 4000ریال
2-حسین قلی فرشچی که درفش را به شقیقه شیخ فرو کرده بود 3000ریال

3-عباس جمشیدی که در حیاط و راهرو مراقبت می کرد 2000ریال
4-عباس یاوری که در پشت در مراقب بود 500ریال
5-علی اصغر عقیلی پور که در پشت در مراقب بود 500ریال

...میخائیل سرگئی ایوانف میانجیگری ها و توافقات انگلیسی ها رضاخان و شیخ خزعل را موجب تسلیم شیخ ارزیابی کرد.6 اما رضاخان ضمن اذعان به سرسپردگی خود به انگلیس، به آنها خرده می گیرد که چگونه انگلیسی ها هنگامی که آلت دست بهتری پیدا کردند به راحتی و بدون توجه به خدمات و دستاوردهای دوستانشان آنان را به فراموشی سپاردند.7
(از نوشتن برخی منابع و پاورقی ها صرف نظر شده)
پاورقی و منابع

1-احمدکسروی،زندگانی من،صص334 و 232
2-احمدکسروی؛«افسران ما»؛صص12-13
3-فتح الله نوری اسفندیاری؛ «رستاخیز ایران»، ص164
4-امین لطفی، «دلیل البصره»ص429
5-منوچهر فرمانفرمائیان؛ «از تهران تا کاراکاس»؛صص453-454
6- میخائیل سرکه یویچ ایوانف؛«تاریخ نوین ایران»ص65.
7-فرج الله خان بهرامی(رضاخان پهلوی)، سفرهای رضاخان پهلوی،ص173


فراز و فرود شیخ خزعل.ص451-457

[تسلیم و پایان کار شیخ خزعل]

...رضاخان جهت دیدار با سرپرسی لورین همان روز به منزل کنسول انگلیس رفت. از نظر سرپرسی لورین، برنامه ی او به بهترین وجه اجرا شد بود. خزعل تسلیم و رضاخان فاتحانه پا به اهواز نهاده بود، بی آنکه نبردی و زد و خوردی در کار باشد. رضاخان نیز پیش از این منافع انگلیسی ها را در صورت چیرگی بر شیخ خزعل تضمین کرده بود.
روز هشتم دسامبر در آخرین ملاقات لورین با رضاخان، رئیس الوزرا اعلام کرد که از هیچ تلاشی برای اجرای تعهداتی که به شیخ داده، دریغ نخواهد کرد و شیخ را «تحت حمایت ویژه و شخصی خود قرار خواهد داد» و علاوه بر آن «کلیه کمک های لازم را در اختیار او قرار خواهد داد»...

... براساس توافق به عمل آمده...،رضاخان به شیخ خزعل اجازه داد در خوزستان بماند، مشروط بر این که دستورات خود را از حاکم ایالت بگیرد. به منظور اطمینان نیز قرار شد پادگانی از قشون ایرانی در ایالت باقی بماند. همچنین چند روز بعد به هنگام حضور رضاخان در محمره او از شیخ خزعل خواست تا بیست سرباز در محمره و بیست سرباز دیگر در عبادان تحت فرماندهی سرتیپ زاهدی مستقر شوند و شیخ خزعل نیز با این درخواست موافقت کرد... .

... با تسلیم شیخ خزعل، رضاخان به خیلی از اهداف خود دست یافت، اول این که او خود را به عنوان قهرمان مبارزه با استعمار انگلیس نشان داد. ثانیاً سبب تضعیف اقلیت مجلس پنجم شد. ثالثاً حمایت برخی از روحانیون را به دست آورد. رابعاً راه را برای سلطنت خویش و برچیدن حکومت احمدشاه قاجار فراهم کرد. و از همه مهمتر راه برای دیکتاتوری رضاخانی هموار شد... .
...رضاخان و همراهان پس از پنج روز اقامت در محمره از آنجا با کشتی به بصره رفت، در این سفر شیخ عبدالکریم سردار لشکر،پسر شیخ خزعل او را همراهی می کرد. شیخ خزعل با کشتی مخصوص خود که با زینت و آرایش کامل آذین شده بود، او را تا بصره مشایعت کرد.
رضاخان پس از رسیدن به بصره و اقامت در آن، روز یکشنبه 29قوس(20دسامبر) با قطار به کربلا رفت، از آنجا به نجف و سپس بغداد، سامره و کاظمین رفت و روز شنبه 6جدی(27دسامبر) از راه خانقین عراق به ایران بازگشت.
احمد کسروی در کتاب خود هیچ گونه اشاره ای به هدف رضاخان از سفر به عراق نکرده است. اما رضاخان هدف خود را زیارت عتبات عالیه و دیدار با علمای کربلا و نجف دانسته است. به نظر می رسد رضاخان برای تشکر از علمای کربلا و نجف که در مناقشه او و شیخ خزعل، از وی جانبداری کرده بودند به آن شهرها رفت. همچنین نباید از نظر دور داشت که رضاخان در صدد اعلام جمهوری بود و این سفر را باید در این چارچوب ارزیابی کرد. علاوه بر این حمایت مجتهدان و روحانیون این دوشهر از رضاخان به منتظور مقابله با اقلیت مجلس را نباید از نظر دور داشت... .

...بدین ترتیب حکومت شیخ خزعل که بیش از 28سال بر بخش های بزرگی از خوزستان فعلی فرمانروایی می کرد در روز 20اوریل1925 پایان یافت. رضاخان نیز پس از حضور خزعل در تهران از او به گرمی استقبال کرد و قول داد شخصا به امور وی رسیدگی کند. رضاخان چنین وانمود کرد که خزعل در حال «دیدار» از تهران است. لورین نیز از بازداشت خزعل به هیچ وجه ناراحت نشد و گناه این کار را به گردن شیخ انداخت که حاضر نشده بود برای دیدار رضاخان به تهران برود... .

... پس از ربودن شیخ خزعل و انتقال او به تهران، در میان مردم عرب واکنش و اعتراض عمده ای مشاهده نشد. مصطفی عبدالقادر النجار علت این امر را به دوعامل مرتبط می کند. اول حضور وسیع و گسترده ی نیروهای نظامی و دوم نارضایتی مردم عرب از کرنش و تسلیم او در برابر رضاخان.
خانم انعام ناخشنودی مردم عرب از شیخ خزعل به دلیل کوتاه آمدن در برابر رضاخان را علت این امر می داند. او همچنین خاطرنشان می سازد افزایش میزان مالیات پس از استقرار مالیه در ایالت سبب شد تا مردم، شیخ خزعل را مسئول این کار بدانند.
اما حتی اگر دودیدگاه فوق صحیح باشد نمی توان از عوامل دیگر غافل ماند، عواملی که شاید از نظر اهمیت بسیار مهم تر از عوامل فوق باشند. این عوامل عبارتند از: مالیات های سنگین شیخ خزعل از مردم و همچنین دشمنی ها و کینه توزی ها و برتری طلبی های قبیله ای و در یک کلام، حاکمیت وابستگی و ارزش های قبیله ای.

از نوشتن پاورقی ها و منابع صرف نظر شده.

فراز و فرود شیخ خزعل.صص437-439-440-441-451

آخرین مقاومت های شیخ

پس از آنکه احمد شاه به درخواست شیخ خزعل جهت بازگشت به ایران،پاسخ نداد،شیخ خزعل به جبهه ی مخالفان رضاخان در مجلس چشم دوخته بود تا بدین وسیله از یک طرف مشروعیت رضاخان را از او سلب کد و از طرف دیگر مجلس را در کنار خود داشته باشد. اما حمایت مجلس از رضاخان و مخالفت با شیخ خزعل، تا حدود زیادی جبهه شیخ خزعل را تضعیف کرد. علاوه بر این روحانیون و مجتهدین نجف مانند آیة الله میرزا حسین نائینی و آیة الله میرزا ابوالحسن اصفهانی از علمای طراز اول نجف با صدور فتوایی اعلام کرند که هرکس بر دشمنی رضاخان برخیزد از اسلام بیرون رفته است.1
از طرف دیگر شیخ خزعل نیم نگاهی به حکام و امرای عرب داشت تا او را در این شرایط یاری کنند،اما نیک می دانست حکام و امرای عرب در وضعیتی نبودن تا به کمک او بشتابند. آنها حتی قادر نبودند نزد انگلیسی ها شفاعت وی را بکنند، چه رسد به کمک رساندن و یاری رساندن به او.
علاوه بر این وضعیت جبهه ی داخلی شیخ خزعل نیز چندان مطمئن نبود، صرف نظر از این که نیروهای رضاخان از نظر تعداد بسیار بیشتر و از نظر آموزش و ورزیدگی سازمان یافته تر و آموزش دیده تر بودند، به دلیل بافت قبیله ای جامعه ی آن روز و وجود اختلافات قبیله ای و همچنین رقابت های عشیره ای،جبهه داخلی شیخ بیش از هر زمان شکننده تر می نمود. بنی کعب فلاحیه یا بنی کعب آل ناصر از آنجا که خود را حکام سنتی آن ناحیه می دانستند، همواره با خاندان آلبوکاسب در تعارض و در منازعه بودند. آنها همواره در صدد بودند تا البوکاسب را از قدرت به زیر کشند و خود حاکم و فرمانروای آن ناحیه شوند. و از آنجا که می دیدند روز به روز برقدرت و سطوت شیخ خزعل افزوده می شد. به دلیل حاکمیت ارزش های قبیله ای به همراه رقابت ها و تعصبات عشیره ای آنها حاضر بودند زیر لوای هرکس و هرقدرتی قرزار گیرند، فقط زیرلوای شیخ خزعل نباشند.
از طرف دیگر شیوخ بنی طرف نیز که در ظاهر از مالیات های سنگین و فشارهای مالیاتی شیخ خزعل به ستوه آمده بودند، اما در باطن همچون بنی کعب آل ناصر داعیه فرمانروایی و خودسری در سرداشتند، آنها نیز مترصد فرصتی بودند تا شیخ خزعل را به زیرکشند. بنی طرف پیش از این در جریان جنگ جهانی اول بیشترین همکاری را با نیروهای عثمانی علیه نیروهای انگلیسی داشتند. آنها بدنه ی اصلی قیام کنندگان علیه انگلیسی ها بودند و مشارکت آنها را نمی توان فقط در قالب پیروی از فتوای صادره از سوی علمای نجف علیه «کفار انگلیسی» تلقی کرد. به همین دلیل احمدکسروی نیز که یکی از اهداف حضور او در ایالت، تماس با سران و شیوخ عشایر بود، بیشترین تماس و ارتباط را با شیوخ بنی طرف داشت. به دلیل ضدیت و دشمنی شیوخ بنی طرف با شیخ خزعل، کسروی در کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان چندین بار زبان به مدح و ثنای بنی طرف می گشاید و آنها را دلیرترین عشایر عرب می داند. به همین دلیل در اوج منازعه رضاخان یا شیخ خزعل و در اوضاع و احوالی که خزعل نیازمند جبهه ی داخلی متحد و یکپارچه ای بود و به هنگامی که نیروهای رضاخان در دزفول و شوشتر و زیدون مترصد دستور رضاخان جهت حمله به او بودند،یعنی در اوائل نوامبر1924 بنی طرف علیه شیخ خزعل بپا خاستند. و به قول یکی از پژوهشگران یکی از دلایل پافشاری رضاخان بر نپذیرفتن فرمانبرداری شیخ خزعل و اصرار او بر تسلیم بدون قید و شرط، همانان شورش بنی طرف بود. به همین دلیل رضاخان حداقل سه بار و در سه صفحه جداگانه در خصوص شوروش بنی طرف علیه ر سخن گفته و از شیخ عاصی و شیخ عوفی یادکرده و از مسموم شدن شیخ عاصی به دستور شیخ خزعل سخن گفته است.2...

... در چنین اوضاع و احوالی شیخ خزعل به حمایت و پشتیبانی بختیاری ها چشم دوخته بود. در حقیقت موضع بختیاری ها در این منازعه و نحوه ی حضور آنها در این صف بندی از اهمیت خاصی برخوردار بود و به اعتقاد احدی از پژوهشگران موضع بختیاری ها می توانست مناقشه میان خرعل و رضاخان را تعیین کند» هرچند این سخن تا حدودی مبالغه آمیز به نظر می رسد و عنصر تعیین کننده در منازعه ی شیخ و رضاخان نه بختیاری ها، بلکه انگلیسی ها بودند. با وجود این نمی توان از اهمیت و نقش آنها در مناقشه ی مزبور غافل ماند. بدون شک اگر انگلیسی ها در کنار شیخ خزعل بودند، در این چنین حالتی آنها، بختیاری ها را نیز سوی شیخ خزعل سوق می دادند. در حالی که انگلیسی ها با ایستادن در کناررضا خان و حمایت از او، بختیاری ها را نیز از کمک به شیخ خزعل بازداشتند. ...
پاورقی:(از نگاشتن برخی پاورقی ها صرف نظر شده)

1- احمد کسروی در کتاب خود می نویسد که این فتوا در روزنامه ها نیز چاپ شده است. علاوه بر این ویلیام تئودوراسترنک در صفحه ی 380 کتاب خود می نویسد که «مجتهدان نجف و کربلا با صدور فتوایی از تمام مسلمانان مؤمن خواسته بودند تا علیه شیه قیام کنند و این عمل را یک وظیفه شرعی دانسته اند.» همچنین حسین مکی در این خصوص چنین آورده است: رضاخان در لشکرکشی خود نه تنها از حمایت کامل مجلس برخوردار بود، بلکه از سوی روحانیون نیز حمایت می شد. جمعی از روحانیون طی فتوایی که به امضای هجده تن از علماء رسیده بود وفاداری خود را نسبت به حکومت مرکزی اعلام داشته و اعمال شیخ را که برخلاف شرع اسلام تشخیص اده شده بود، محکوم ساختند. آنها به نام استقلال دیانت و مملکت خواستار قلع و قمع این ماده فساد شده بودند. 

حسین مکی،تاریخ بیست ساله ایران،جلدسوم،ص 181

اما اقای صفاءالدین تبرائیان مترجم فارسی کتاب «حکومت شیخ خزعل بن جابر...» معتقد است که علمای نجف و کربلا چنین حکمی صادرنکرده اند و این موضوع ساختگی مانور سیاسی رضاخان 
برای آماده سازی افکار عمومی به منور حمله به خزعل بوده است.ترجمه فارسی کتاب،ص365


2-فرج الله خان بهرامی،سفرهای رضاشاه.صص62 و69 152

جالب اینجاست که بعدها رضاخان پاداش خوبی به این عشایر داد. او پس از روی کار آمدن و بلافاصله پس از خاتمه بخشیدن به حکومت شیخ خزعل یعنی در سال1925، این بار رو سوی غرب اهواز گذاشت. رضاخان به منظور سرکوب این قبایل و پایان بخشیدن به هرگونه چشم داشت یا خفه کردن هرگونه صدای اعتراض، بیش از 1500 تن از سران قبایل و عشایر را به همراه زنان و فرزندانشان با پای پیاده از بستان به اهواز و از آنجا به شوش، خرم آباد، بروجرد،اراک،تهران و گرگان تبعید کرد. در بین راه تعداد بسیاری از این افراد از فرط خستگی و تشنگی و ضربات تازیانه مأموران دستگاه رضاخانی،جان باختند و هیچ گاه به سرمنزل مقصود نرسیدند.
عباس عبایی طایی منظومه ای تراژیک از رنج ها و مشقت ها،ظلم ها و تعدیات وارده بر این افراد سروده که بیانگر جور و ستم و محرومیت تبعیدشدگان است.

عباس العباسی الطایی؛«قافلة الحب و الموت».


فراز و فرود شیخ خزعل.ص 396-399

شیخ خزعل و شوروی

...وقوع انقلاب بلشویکی1917 و روی کار آمدن لنین و تأسیس کشور اتحاد جماهیر شوروی که بدون شک یکی از حوادث بسیارمهم قرن بیستم بود، معادلات قدرت را نه تنها در منطقه، بلکه در کل جهان تغییر داد. به قدرت رسیدن بلشویک ها و فسخ کلیه قراردادهای قبلی روسیه تزاری با ایران و انعقاد قرارداد 1921 شوروی و ایران و همچنین فسخ قرارداد 1907 روس با انگلیس، موجبات وحشت انگلیسی ها از خطر گسترش و نفوذ کمونیسم را فراهم کرد. تبعات این رویداد شگرف منجر به وقوع کودتای سوم اسفند 1299 و تشکیل دیکتاتوری نظامی رضاخان و فداکردن همه ی متحدان ریز و درشت انگلیس به نفع دیکتاتور نظامی بود. آنچه در این خصوص قابل تأمل است، دیدگاه و موضع اتحاد جماهیر شوروی نسبت به رضاخان است که بر مبنای همین دیدگاه و موضع، آنها به دوستان و دشمنان رضاخان نگاه می کردند. بلشویک های روسیه برای شناخت شیخ خزعل، براساس تحلیل و ارزیابی خود از ماهیت رضاخان حرکت کردند. و از آنجا که انگلیسی ها در این کارزار با ظرافت خاص عامل کردند، لذا مجموعه ی برنامه ریزی ها و اقدامات آنها به همراه عملکرد رضاخان،چنان شرایطی را پیش آورد که روس ها به عنوان مدافع و حامی پروپاقرص او و دشمن سرسخت شیخ خزعل، فریب انگلیسی ها و رضاخان را خوردند و عملا همان سیاست و خط مشی را در پیش گرفتند که مدنظر انگلیسی ها و رضاخان بود. به عبارت دیگر بلشویک های شوروی ها در برقراری و تحکیم پایه های دیکتاتوری رضاخان نقش به سزایی داشتند و اگر بگوییم در این کارزار آتش بیارمعرکه یا حتی کاسه داغ تر از آش شدند،سخن گزافی نگفته ایم. 

بلشویک ها که انقلاب ایران را «کلید یک انقلاب سراسری» در شرق تلقی می کردند.پس از اکتبر1917 برای جلب دوستی ایران به تلاش برخاستند. ...
...در حقیقت روس ها پس از به قدرت رسیدن رضاخان از یک سو غافلگیر و از سوی دیگر خوشحال و مسرور شدند. آنها بر این باور بودند که رضاخان جنبشی ملی و انقلابی را رهبری می کند و کودتای او را یک «رویداد تاریخی» ارزیابی کردند که آغازگر مرحله ای جدید است. آنها چنین می پنداشتند که دیکتاتوری نظامی چیزی جز یک دوران گذرا نیست که در پایان به حکومتی ملی و جمهوری منتهی می شود.1 با توجه به این تحلیل و دیدگاه، روس های بلشویک حمایت از رضاخان و دشمنی با شیخ خزعل را در دستور کارخود قرار دادند. آنها در منازعه رضاخان و شیخ، نه تنها از رضاخان جانبداری کرده،بلکه او را به سرکوبی شیخ خزعل تشویق و تحریک می کردند. رضاخان نیز از این موضع روسهای بلشویک،حداکثر بهره برا برد و آنچنان در این روند پیش رفت که همواره از روس ها استفاده می کرد تا از انگلیسی ها حداکثر امتیازات را بگیرد. رضاخان چنین وانمود می کرد که از روسیه سرخورده شده و اکنون زمان آن فرا رسیده که روس ها او را در تبلیغات علیه شیخ خزعل و ایجاد بستر و زمینه ی مناسب جهت آماده سازی افکر عمومی به منظور سرکوبی شیخ خزعل، یار و یاور بودند.

در این مرحله نیز دولت شوروی حمایت های خود را از رضاخان دریغ نکرد و سعی نمود او را به عنوان یک چهره ضدانگلیسی و میهن پرست در نظر مردم جلوه دهد، والبته به همین گونه تبلیغات نیز اکتفا نکرد و حاضر شد ضمن ارسال اسلحه، در صورت نیاز قوای کمکی نیز در اختیار رضاخان قرار دهد، که با سفارش سفیر انگلستان، رضاخان حاضر به قبول آن نشد.
در ماه مه 1922 در پی حادثه ی شلیل و پس از آنکه رضاخان تعرض مالیاتی خود را علیه شیخ خزعل آغاز کرد و شیخ برای مقابله با رضاخان، به دنبال تشکیل اتحادی از قبایل و ایلات بختیاری، قشقایی و لُر بود، و در پی آنکه بختیاری ها در 12 ماه مه اعلام کردند تمامی اختلافلا خود را با شیخ خزعل کنار گذاشته اند و میان آنها و شیخ یک سند رسمی(توافق نامه) امضا شد، سفیر شوروی اتحاد آنها را تهدید علیه رضاخان تلقی کرد و در ملاقات با صمصام السلطنه، او را تهدید کرد که در صورت ادامه این گونه فعالیت ها، ارتش سرخ وارد عمل خواهد شد... .

...پس از آنکه تنش میان رضاخان و شیخ خزعل به اوج خود رسید و رضاخان از تهران رو سوی جنوب گذاشت و شیخ خزعل، نیروهای خود را برای رویارویی با رضاخان بسیج کرد، در ماه نوامبر دولت شوروی رضاخان را برای سرکوب قهرآمیز شیخ تحت فشار قرار داده بود.2...
...رضاخان در سفررنامه خود می نویسد پس از ملاقات او با شیخ خزعل در اهواز که به تسلیم بی قید و شرط خزعل منتهی شد،اولین کسی که در اهواز این پیروزی را به او تبریک گفت: کنسول شوروی در اهواز بود.3 حسین مکی نیز در این باره خاطر نشان می سازد پس از گرفتار شدن شیخ خزعل به دست رضاخان، بلشویک ها به تحسین از اقدام او پرداختند.4 به همین دلیل بلشویک ها پس از انگلیسی ها و به فاصله ی دو روز پس از آنها یعنی روز 14 آبان 1304 حکومت پادشاهی رضاپهلوی را به رسمیت شناختند.5

از نوشتن برخی پاورقی ها صرف نظر شده است


1-ولتر لاکور « الاتحاد السوفیتی و الشرق الاوسط» ص6
2-لورین به وزارت امورخارجه،تلگراف شماره6، محمره 15 نوامبر 1924
3-فرج الله خان بهرامی.سفرهای رضاشاه.ص210
4-حسین مکی. تاریخ بیست ساله ایران جلد سوم ص 267
5-همان ص 7

فراز و فرود شیخ خزعل خلاصه ص301-308

رضاخان، انگلیس، شیخ خزعل

...انگلیسی ها از میان شش نامزدِ کودتا کسی را انتخاب کردند که بیش از دیگران به سیاست های آنها نزدیک بود. پس از آن با آموزش های لازم او را جهت تصدی این سمت آماده و مهیا کردند. از طرف دیگر باید در نظر داشت که رضاخان نیز ویژگی ها و دیدگاه های خاصی داشت که ویژگی و آرا و عقاید مزبور خود به خود با سیاست ها و منافع انگلیس همخوانی و تطابق داشت. از این رو انگلیسی ها همواره از او حمایت کرده، و یاریگر او در تحقق سیاست ها و خط مشی هایش بودند. رضاخان در راستای اهداف انگلیس، در اندیشه ی مقهور کردن همه ی رقبای ریز و درشت و ایجاد حکومت مرکزی و قوی و مقتدر بود. به همین دلیل سرپرسی لورین وزیرمختار در تأیید این سیاست رضاخان که در آن مقطع کماکان وزیر جنگ بود، خطاب به لردکرزن در21 ماه مه 1923 چنین می نویسد: «وظیفه ای که به اجرا در آمده است عملاً همان است که در معاهده ی[1919] ایران و انگلیس در نظر گرفته شده بود، با این تفاوت که در مورد ارتش [این امر] بدون حمایت خارجی صورت می گیرد.»
اما بررسی و مطالعه ی اسناد و مدارک وزارت امور خارجه بریتانیا و همچنین مطالعه خاطرات و سرگذشت های نوشته شده توسط مقامات عالی رتبه بریتانیا نشان می دهد که علی رغم انگیسی بودن کودتای سیدضیاء و رضاخان و با وجود اینکه انگلیسی ها در همه حال یاریگر و حمایت کننده ی رضاخان در پیمودن نردبان ترقی بودند، در خصوص قربانی کردن شیخ خزعل، مقامات بریتانیا تا سپتامبر 1923 یعنی بیش از دوسال و نیم پس از کودتا چنین قصدی نداشتند و به این نتیجه نرسیده بودند. معلوم نیست انگلیسی ها در بدو امر یعنی به هنگام طرح ریزی کودتای اسفند 1299(فوریه 1921) در اندیشه ی کدامین سناریو برای شیخ خزعل بوده اند؟ در اینکه انگلیسی ها در صدد تشکیل حکومت مرکزی قوی با ارتشی نیرومند بودند، جای هیچ گونه شک و شبهه ای وجود ندارد. همچنین نمی توان در این امر تردید کرد که ایده ی حکومت متمرکز و قوی پس از به قدرت رسیدن بلشویک ها در اکتبر 1917 در روسیه نزد انگلیسی ها شکل گرفت و با لغو توافق نامه ی 1919 ایران و انگلیس به طور جدی دنبال شد. بدون شک از همان هنگام که اردشیر جی ریپورتر رضاخان را به آیرون ساید معرفی کرد، انگلیسی ها در صدد قربانی کردن دوستان و هم پیمانان قدیم خود بودند. اما چرا پروسه ی قربانی کردن شیخ خزعل مطرح نبوده و انگلیسی ها نزدیک به سه سال بعد حاضر به این کار شدند و چراغ سبز را به رضاخان نشان دادند؟...

...به احتمال زیاد در ابتدای روی کار آوردن رضاخان بر اریکه ی قدرت، خوزستان و شیخ خزعل خارج از این دایره بوده و تسلیم شیخ خزعل جزء طرح و برنامه مزبور نبوده است. زیرا ...انگلیسی ها در واقعه ی شلیل، به دنبال ضربه زدن به نیروهای رضاخان و توقف پیشروی آنها سوی شیخ خزعل بودند.
در حقیقت انگلیسی ها پس از یک پروسه ی طولانی و چندساله به این باور رسیدند که شیخ خزعل را قربانی کرده، او را تسلیم رضاخان کنند. قدر مسلم نقش روس های بلشویک در تسریع این فرایند بسیار زیاد بود، آنها با حمایت و پشتیبانی ار رضاخان، وضعیتی را فراروی انگلیسی ها قرار دادند تا انگلیسی ها از ترس غلتیدن رضاخان نیز با درک این نگرانی و ترس انگلیسی ها از روس ها، آن چنان حساب شده عمل کرد که روس ها، طرفدار سینه چاک او شده و به قولی کاسه داغ تر از آش شدند. از طرف دیگر رضاخان به انگلیسی ها این تضمین را داد که بهتر از دیگران منافع آنها را تأمین می کند. همین دوعامل سبب شد تا انگلیس ها، با استفاده از تکامی نیرو و توان خود و با لطایف الحیل، خزعل را به مسلخ ببرند.

فراز و فرود شیخ خزعل/ص265-267

[شیخ خزعل] به دنبال پادشاهی عراق

(از نوشتن پاورقی ها اجتناب شده است)
با پایان جنگ جهانی اول و پیروزی انگلیسی ها، کشور عراق به طور کامل تحت حاکمیت انگلیس درآمد. از آنجا که مردم عراق مشاهده می کردند استعمار انگلیس جایگزین حکومت عثمانی شده، و آنها همچنان زیر یوغ بیگانه هستند، در 30 ژوئن1920 میلادی علیه استعمار انگلیس به پا خاستند. این قیام که در تاریخ عراق به نام «ثورة العشرین»[انقلاب بیست/انقلاب سال1920] شهره یافت، نقطه عطفی در مناسبات انگلیسی ها با مردم عراق شد. ازاین پس انگلیسی ها متوجه شدند که بر عراق نمی توان همچون هند حکومن کرد. از این رو آنها در صدد برآمدند تا شخصیتی عربی مورد وثوق که سیاست ها و خط مشی های آنها را اجرا می کند به عنوان پادشاه عراق برمسند قدرت گذارند.
از طرف دیگر،شیخ خزعل در این اندیشه بود که چون در جراین جنگ جهانی اول خدمات ارزنده ای به انگلیسی ها ارائه کرده و نقش مؤثری در پیروزی آنها داشته، لذا بیش از پیش به آنها نزدیک شده است و انگلیسی ها به پاس این خدمات، جاه و منزلت او را بالاتر می برند. در باور شیخ خزعل بهترین پاداش برای او این بود که وی را فرمانروای عراق کنند. کمترین پاداشی که او تصور می کرد این بود که اگر بصره تحت الحمایه ی بریتانیا شود، اداره ی آن به او واگذار شود. از این رو در اوایل دسامبر1918 حتی پیش از آنکه انقلاب 1920 به وقوع بپیوندد و پیش از تصمیم قطعی انگلیسی ها جهت واگذاری امور عراق به یک پادشاه عرب، شیخ خزعل طی نامه ای به ویلسون تمایل خود را جهت نشستن بر مسند پادشاهی عراق اعلام کرده بود.
سرپرسی کاکس...آن چنان که از قراین برمی آید...شایستگی شیخ خزعل را جهت پادشاهی عراق به او خاطرنشان شده بود.
همزمان با این تلاش ها خزعل در ملاقاتی با نماینده ی سیاسی بریتانیا در بصره خاطرنشان شد که در ازای پاداشی که به حق سزاوار آن است و هنوز آن را دریافت نکرده، حاضر است پادشاه عراق شود. اما نماینده ی سیاسی بریتانیا در بصره پاسخ دلگرم کننده ای به او نداد.
برای تصدی پادشاهی عراق...رقابت اصلی میان سه چهره شاخص یعنی شیخ خزعل،فیصل بن حسین و طالب النقیب بود. انگلیسی ها طالب النقیب را به بهانه ی مواضع ضدانگلیسی او در سال 1921 دستگیر و به سیلان تبعید کردند. با تبعید او عملا یکی از رقبای سرسخت شیخ خزعل از عرصه رقابت خارج شد و رقابت اصلی بین فیصل بن حسین و شیخ خزعل محدود شد. شیخ محمره امیدوار بود در این کشاکش انگلیسی ها او را به فیصل بن حسین ترجیح دهند، به ویژه اینکه تنی چند از علمای نجف مانند شیخ عبدالکریم جزایری و شیخ علی کاشف الغطاء در نامه ای جداگانه به تاریخ 23 رجب سال1339ه.ق_1920میلادی) از او درخواست کرده بودند تا «برای استقلال عراق» پاشداهی آن را قبول کند.
انگلیسی ها در ظاهر موضع بی طرف اتخاذ کرده بودند،اما گزینه مناسب آنها، فیصل بن حسین بود. از این رو آنها طالب النقیب را از گردونه ی رقابت خارج کردند. اما انگلیسی ها و به ویژه ویلسون بر این باور بودند که چون شیخ خزعل شیعه است، از این رو مورد تایید سنی های عراق و به ویژه سنی های بغداد نیست. همچنین تابعیت ایرانی او مانع از آن می شود که وی فرمانروای عراق شود. روشن و آشکار است که تابعیت ایرانی شیخ بیشتر یک بهانه بود، چون گزینه مورد قبول انگلیسی ها یعنی فیصل بنن حسین نیز اهل مکه بود و تابعیت عراقی نداشت.
هرچند ممکن است شیعه بودن شیخ خزعل تا حدودی در اتخاذ تصمیم انگلیسی ها نقش داشته و مانع قبول او به عنوان پادشاه عراق باشد، اما آنچه سبب شد تا انگلیسی ها او را انتخاب نکنند،همانا موضوع خوزستان بود. قدر مسلم شیخ خزعل با اصرار بر روی پادشاهی عراق به دنیال تحقق آرزو و هدف اصلی خویش بود، او همواره در این اندیشه بود که «خودسر» باشد و همانند شیخ کویت و شیخ بحرین، به اهداف خود برسد. با قبول پادشاهی او توسط انگلیس،خزعل پادشاه عراق و خوزستان می شد و این به هیچ وجه مورد قبول حکومت ایران قرار نمی گرفت. از این رو انگلیسی ها در صدد بودند تا موضوع انقلاب1920 عراق را با دادن امتیاز به عراقی ها حل کنند، این بار درگیر موضوعی بسیار بغرنج و پیچیده می شدند. به همین دلیل کاکس دوست شیخ خزعل در آوریل همان سال به شیخ خزعل توصیه کرد سودای پادشاهی عراق را از سر بیرون کند، چون او شخصاً امیدی به موفقیت وی ندارد... .

...در ملاقات دیگری که شیخ خزعل با خانم گرترود بل داشت،شیخ خزعل گفت: او موافق ایده ی تقسیم عراق به دوبخش است،بخش اول منطقه ی شمالی است که از موصل شروع می شود و تا شمال بغداد امتداد دارد،بخش جنوبی از بغداد آغاز و به دریا منتهی می شود.و او افراد عرب را به عنوان حکام و فرمانروایان منصوب می کند،مشروط بر این که از افراد خاندان شریف حسین شریف مکه نباشند. اما در هرحال کسی که برای این کار برگزیده می شود باید شخصی باشد که مطابق منافع بریتانیا عمل کند و مورد اطمینان کامل باشد. خزعل همچنین خاطرنشان شد که او شخص مناسب برای فرمانروایی بخش جنوبی است. به نظر می رسد شیخ خزعل از برنامه و نقشه ی انگلیسی ها جهت انتخاب فیصل بن حسین برای پادشاهی عراق باخبر شده بود، از این رو پیشنهاد خود را به پادشاهی جنوب عراق محدود کرد. ناحیه ای که نفوذ او بنا به دلایل عدیده بیش از ناحیه شمال بود و علاوه بر آن به دلیل بافت جمعیتی آن با اکثریت شیعه،حکومت بر آن برای خرعل مناسبت تر و عملی تر بود. با وجود این خانم بل هم سان سایر دیپلمات های انگلیسی سخن دلگرم کننده ای به او نداد.
انگلیسی ها در کنفرانسی که با حضور وینستون چرچیل وزیر مستعمرات آن کشور در شهر قاهره و در فاصله بین 12تا 24 مارس 1921 برگزار شد، فیصل بن حسین را به عنوان بهترین گزینه برای پادشاهی عراق انتخاب کردند... .
از نظر انگلیسی ها خاندان شریف حسین،شریف مکه بهتر و شایسته تر از بقیه دوستی و اخلاص خود را به آنها نشان داده است. شیخ خزعل نیز علی رغم هوش و فراست عالی در تشخیص اوضاع و احوال و بهره برداری از آنها جهت اهداف خود، لیکن به نظر می رسد او بیش از حد به صداقت و وفای به عهد انگلیسی ها خوش بین بود. حال آنکه مقامات سیاسی انگلیس به منافع اقتصادی و سیاسی خویش می نگریستند و آنچه در درجه ی دوم اهمیت قرار داشت و شاید فاقد اهمیت بود، همانا وفای به عهد و دوستی بود.


فراز وفرود شیخ خزعل.ص232-236


شیخ خزعل و بختیاری ها

«منافع انگلیس ایجاب می کرد روابط خوانین بختیاری با شیخ خزعل روابط حسنه و به دور از تنش باشد. در آن دوره حفظ امنیت جاده کاروان رو از محمره تا اصفهان برای استمرار تجارت انگلیسی ها از اهمیت شایانی برخوردار بود، آنها از آن بیم داشتند که کشمکش بر سر رغیوه ممکن است بین شیخ و خوانین منجر به جنگ شود و این مسئله عامل بالقوه ای خواهد بود تا امنیت جاده کاروان رو را به خطر بیندازد. از این رو در بهار 1908 میان شیخ خزعل و صمصام السلطنه،ایلخان بختیار توافق نامه ای منعقد شد که بیشتر جنبه ی ترک مخاصمه داشت تا پیمان همکاری. در حقیقت نامشخص بودن وضع آینده مملکت و احتمال سرنگونی حکومت پادشاهی، بختیاری ها و شیخ خزعل را بر آن داشت تا اختلافات خود را کنار نهند... .» ص141

...روابط شیخ خزعل و بختیاری ها به این جا محدود نمی شد پس از یک دوره فراز و نشیب با روی کار آوردن رضاخان توسط انگلیسی ها،شیخ خزعل و بختیاری ها که متوجه خطر رضاخان شده بودند،اختلافات خود را کنار گذاشته و در ماه مه 1922 توافق نامه ای منعقد کردند. مفاد این توافق نامه ناظر بر همکاری طرفین در همه زمینه بود. تقریبا سه ماه بعد بختیاری ها در واقعه ی شلیل، با حمله به نیروهای دولتی و کشتن تعدادی از آنها، مانع رسیدن نظامیان به شوشتر شدند. شیخ خزعل نیز به پاس این حرکت بختیاری ها، متوجه ترفند رضاخان شد و از طریق سرپرسی لورین به آنها پیغام داد که او پای بند به توافقات خود با آنهاست.
در جریان قشون کشی رضاخان بر شیخ خزعل، مرتضی قلی خان، امیر مجاهد و سالار ارفع بختیاری تا لحظه آخر با شیخ خزعل بودند، هرچند نیروی این ها با نیروی بختیاری هایی که در واقعه ی شلیل در کنار شیخ قرار داشتند قابل قیاس نبود. همچنین در آن اوضاع و احوال تفنگچیان بختیاری به همراه تفنگچیان عرب و لُرهای سگوند در اهواز آماده رزم بودند. در حقیقت امیرمجاهد بختیاری فرمانده همه لشکرهای شیخ بود و در رامهرمز نشیمن داشت. در همبستگی امیرمجاهد و شیخ خزعل همین بس که حتی پس از تسلیم شیخ به رضاخان او در «تنگ کله» نزدیک سلطان آباد با نیروهای رضاخان می جنگید. سالارارفع بختیاری نیز در میدان نبرد در جایزان مستقر بود تا مانع پیشروی سپاه دولتیان شود.
اگر بهمئی ها را نیز به عنوان بختیاری بدانیم، در حقیقت اولین درگیری سپاه رضاخان با سپاه شیخ خزعل را حسین خان بهمئی در حوالی بهبهان رقم زد. در جبهه صویره و جبهه جایزان افراد قبایل عرب و بختیاری با واحدهای نامنظم دولتی می جنگیدند.
پس از تسلیم شیخ خزعل به رضاخان، او برای مرتضی قلی خان بختیاری نیز طلب عفو کرد و از رضاخان خواست تا مرتضی قلی خان را به حضور بپذیرد و حتی به هنگامی که رضاخان از رئیس کابینه خواست تا مرتضی قلی خان را ملاقات کند، شیخ نپذیرفت و رضاخان را مجبور کرد که خود شخصا مرتضی قلی خان را دیدار کند.
شیخ خزعل در دوستی و مودت آن چنان پای بند بختیاری ها بود که حتی به هنگانی که لورین از اوخواست تا از رضاخان عذرخواهی کند. او از «دسایس و آنتریک های بعضی مغرضین و مفسدین» سخن گفت، اما به صراحت بختیاری ها را از این گروه مستثنی کرد.

فراز و فرود شیخ خزعل/ص142-144

همخوانی منافع شیخ خزعل و انگلیسی ها

بخش هایی از فصل چهارم کتاب درباره انگیزه های رابطه خزعل و انگلیس. (از نوشتن توضیحات پاورقی ها صرف نظر شده است)

...انگلیسی ها بر مبنای ملاحظاتی و بر اساس منافع اقتصادی خود مجبور بودند با خزعل کنار بیایند و حتی المقدور بخشی از خواسته های او را برآورده سازند. سیاست آنها در آن مقطع در راستای تقویت حکومت های محلی در جنوب ایران بود،با وجود این، آنها همواره این دغدغه را داشتند که مبادا اتخاذ چنین سیاستی منجر به رنجش و آزردگی دولت ایران شود و در نهایت به تقویت نفوذ روس ها منجر شود.
وجود روسیه تزاری در همسایگی شمالی ایران و ظهور آن به عنوان یک قدرت استعماری به منظور سیطره بر سرزمین های دیگر تعارضی آشکار با سیاست های استعماری انگلیس داشت. انگلیسی ها می دانستند روس ها سیاست خود را برمبنای رهنمود پترکبیر(1672-1723) پایه ریزی کرده اند. او به دولتمردان و جانشینان خود توصیه کرده بود:«در صورتی که ایران دچار تشتت و ازهم پاشیدگی شود، شما در آن نفوذ کنید تا به سواحل خلیج فارس برسید...و از آن طریق به هند دست یابید،چون گنج های گیتی در هند نهفته است»
و از آنجا که هند برای انگلیس جنبه ی حیاتی داشت،لذا انگلیسی ها در فکر حفظ و صیانت هند بودند و سیاست ها خود را در این بخش از جهان براین اساس پایه ریزی کردند. آنها در ابتدا به دنبال این ایده بودند که حکومت ایران را آنچنان تقویت کنند تا این حکومت به عنوان سدی قوی و مانعی نفوذناپذیر در مقابل طمع ورزی و دست اندازی روس ها عمل کند. به همین منظور وزیر امور خارجه انگلیس در ژانویه 1902 وزیرمختار آن کشور در تهران را مأمور کرد تا این پیام را به دولت ایران ابلاغ کند که دولت ایران به مثابه ی دولتی نیرومند می باید مانع و حایلی در مقابل روس ها باشد و آنها هرگونه حضور نظامی روسیه در خلیج فارس را به عنوان رویارویی با انگلیس و تهدیدی بر امپراطوری آنها در هند تلقی می کنند.
اما حکومت ایران ضعیف تر از آن بود که بتواند مقابل توسعه طلبی روس ها ایستادگی کند،به همین دلیل روس ها نه تنها بر بخش هایی از شمال و مرکز کشور تسلط و نفوذ داشتند،بلکه در میان دولتمردان قاجار صاحب نفوذ بودند. علاوه بر این،ضعف نظامی و انتظامی دولت قاجار مزید بر علت بود. از این رو سیاست دولت حایل در میان سیاستمداران انگلیسی طرفداران خود را از دست داد و سیاست لردکرزن مبنی بر تقویت نفوذ انگلیس در میان قبایل عرب،بختیاری و لر جایگزین شد. کرزن چنین استدلال کرده بود که در صورت فروپاشی دولت قاجار،قبایل مزبور قادر خواهند بود مانع توسعه طلبی و نفوذ روس ها شوند. فعالیت های روسیه در ایالت و مسافرت دابیجا کنسول روسیه در اصفهان به محمره در سال 1899 وهمچنین اشارت شیخ خزعل مبنی بر تماس های مکرر او با روس ها ،نگرانی و ترس انگلیسی ها را در این زمینه دوچندان کرد. اما آنچه سبب شد تا انگلیسی ها هرچه سریع تر سیاست دولت حایل را ترک کرده و دکترین کرزن را نصب العین قرار دهند همانا اقدام روسیه در تعیین معاون کنسول محمره در اکتبر سال 1902میلادی بود. پس از این اقدام انگلیسی ها خطر روس ها را جدی تلقی کرده و درصدد نزدیکی هرچه بیشتر به شیخ و تقویت نفوذ خود برآمدند. از طرف دیگر لردکرزن معتقد بود بلژیکی ها که زمام امور گمرکات ایران را در دست دارند نماینده ی منافع روس ها در ایران هستند.
به هرحال مجموعه این عوامل و رویدادها و نتایج آنها وضعیت مطلبوبی را برای شیخ خزعل فراهم کرد،او دریافته بود که انگلیسی ها هم از نظر منافع تجاری و هم از نظر سیاست های کلی در ایران به او نیازمند هستند. به همین دلیل حرکت های بعدی خویش را با قرائت صحیح از اوضاع و احوال در جهت کسب ضمانت قطعی از انگلیسی ها آغاز کرد.
از طرفی دیگر ضمانت ها دولت انگلیس به شیخ مبارک الصباح شیخ کویت سبب شد تا شیخ خزعل خود را به سان شیخ مبارک و همتراز او در نظر گرفته،خواستار ضمانت و تعهدی همانند ضمانت داده شده به او شود و به چیزی کمتر از آن رضایت ندهد.

...این درخواست ها عبارت بودند از:
  1. تضمینی مشابه تضمین داده شده به شیخ کویت
  2. تضمین دفاع از او به هنگام حمله روس ها
  3. تضمینی مبنی بر جلوگیری از کاهش قدرت او از سوی حکومت مرکزی.
...بالاخره پس از فراز و نشیب فراوان و پس از تلگراف لردکرزن به ژرژ هامیلتون وزیر امورخارجه هند،هاردینگ ضمانت مشروط انگلیسی ها را در هفتتم دسامبر1902 درست هفت ماه پس از توافق نامه ی گمرکات به شیخ اعلام کرد:
«وزیر امور خارجه به من این اختیار را داد که به شما اعلام نمایم:تا وقتی که شما به شاه وفادار باشید و طبق نظرمشورتی ما عمل کنید. ما محمره را در برابر هجوم دریایی بیگانگان به هر بهانه و دستاویزی حمایت خواهیم کرد و همچنان به تلاش های حسنه و تعهدات خود ادامه خواهیم داد.»

...خرعل می دانست با کدام کارت ها با انگلیسی ها بازی بکند،با طرح موضوع کمک روس ها به او، هاردینگ بلادرنگ موضوع را به لندن منعکس کرد و به ویزیر امور خارجه خاطرنشان ساخت و در صورتی که انگلیسی ها از او حمایت نکنند،ممکن است شیخ با روس ها پیمان محرمانه منعقد کند. اولین نتیجه ی این حرکت ارتقای سطح روابط انگلیسی ها با حاکم محمره بود، آنها در 26 فوریه1904میلادی نمایندگی خود را که تاکنون در حد معاونت کنسولی بود به کنسول گری ارتقا بخشیدند.

...به هرحال منافع تجاری انگلیس و لزوم برقراری امنیت جهت تردد کاروان های تجاری به همراه نگاه کلی انگلیسی ها به ایران و رقابت ها با روس ها جهت تسلط و سیطره بر بخش هایی از ایران و ممانعت از وصول روس ها به آب های گرم خلیج فارس،انگلیسی ها را بر داشت تا در سیاست کلی خویش مبنی بر حمایت از خان ها و شیوخ و قدرت های محلی اهمیت و عنایت خاصی به شیخ خزعل داشته باشند. اما آنها سیاست و خط مشی خویش را با مهارت دیپلماتیک به هم آمیخته و هیچ گاه تصمین های قطعی و غیرمشروط به خزعل ندادند،نگاه اصلی آنها در این سیاست به تهران بود و هیچ گاه در صدد رنجش و آزردگی خاطر تهران نبودند. خزعل نیز به منظور وصول به هدف و خواسته ی نهایی اش، انگلیسی ها را برگزیده بود و از طرق مختلف در صدد کسب ضمانت های لازم از آنها بود. او خود را با حکام و شیوخ خلیج فارس مقایسه می کرد و از انگلیس همانی را می خواست که برای شیوخ کویت و بحرین انجام داده است.
عامل اصلی نزدیکی و تقارب این دو، همخوانی منافع ها بود. خزعل از جهت انگلیسی ها را برگزید چون ها ها را بهترین وسیله و ابزار برای وصول به غایت خویش می دانست. معهذا علی رغم اعتماد کامل خزعل به انگلیسی ها، شیخ خزعل به منظور کسب امتیاز از انگلیسی ها نه تنها با روس ها وارد مذاکره شد، بلکه با آلمان ها نیز مراوداتی داشت. گاهی نیز اقداماتی محرمانه انجام می داد که با سیاست های انگلیسی ها در تعارض بود.

فرازوفرود شیخ خزعل.ص114-120

معرفی مختصر کتاب های منتشره درباره این دوره از تاریخ معاصر -بخش سوم

بخش سوم

7-تاریخ پاسنصدساله خوزستان
احمد کسروی در کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان، چند صفحه آخر کتاب را به حوادث سال های سال های1897-1925 اختصاص داده است. اما از آنجا که آنچه ایشان در خصوص این دوره نوشته،بسیار اندک و ناچیز است و از آنجا که کسروی نه به عنوان تاریخ نویس و پژوهشگر،بلکه به عنوان یکی از عناصر فعال یک طرف منازعه،این مطالب را نوشته،لذا آنچه ایشان در این خصوص نوشته فقط از جنبه ی وقایع نگاری قابل اعتناست.علی الخصوص اینکه به دلیل اوضاع و احوال زمانی آن دوره،نام برده به اسناد و مدارک دسترسی نداشته و آنچه در این خصوص نوشته مشاهدات شخصی اوست.مشاهداتی که از جانبداری و طرفداری مبرا نبوده و نمی توان به عنوان مشاهدات یک شخص بی طرف به آنها نگریست.

8- دلیل الخلیج
دلیل الخلیج* نام کتابی است از جی.جی.لوریمر در هفت جلد.. .
جلد پنجم کتاب مزبور درباره ی خوزستان است که لوریمر آن را با نام متداول آن دوره یعنی «تاریخ عربستان» آغاز کرده و از صفحه 2395 تا صفحه 2594 یعنی بالغ بر 211 صفحه را شامل می شود. گستره ی کتاب از دوره ی سید مبارک مشعشعی تا اوایل قرن بیستم(1905) است. ...علی رغم اطلاعات ارزشمند ای کتاب،برای شناخت تاریخ خوزستان نمی توان فقط به نوشته های آن استناد کرد،زیرا حتی محدوده ی مورد رسیدگی را به طور کامل مورد پژوهش قرار نداده است.
منابع مورد استفاده لوریمر عمدتاً سفرنامه های فرنگیان مانند سفرنامه لایارد،سفرنامه باردن دوبُد و دیگران و همچنین کتب و یادداشت های مقامات عالی رتبه ی سیاسی انگلیس است. بنا به نوشته ی مصطفی عبدالقادر النجار او از اسناد محرمانه ی حکومت هند نیز در تدوین این کتاب بهره جسته است. 
صرف نظر از اشتباهات جزئی در ذکر نام افراد و نام های جغرافیایی و همچنین برخی خطاهای سهوی،کتاب مزبور حاوی اطلاعات ارزشمندی است و هر پژوهشگر تاریخ خوزستان،نیازمند مطالعه آن است... .

*نام اصلی و مؤلف آن به شرح زیر است:

J.G.Lorimer: Gazette of the Persian Gulf. Oman and Central Arabia.( Calcuta.1908)

آنچه در دسترس نگارنده است ترجمه ی عربی کتاب مزبور است.

9-تاریخ الکویت السیاسی
کتاب دیگری که به طور گذرا به ذکر حوادث دوره شیخ خزعل پرداخته،کتاب تاریخ الکویت السیاسی تألیف حسین خلف الشیخ خزعل است که در پنج جلد چاپ و منتشر شده است . این کتاب به ذکر حوادث کویت اختصاص یافته و در خلال آن به روابط شیوخ کویت با شیخ خزعل و همچنین حوادث دوره ی خزعل پرداخته است. از آنجا که مؤلف کتاب خود از خاندان شیخ خزعل است،لذا مکاتبات و اسناد باارزشی را در کتاب آورده است که این نامه نگاری ها و اسناد در کتاب های دیگر وجود ندارد. علاوه بر این می توان این سخن را پذیرفت که قرائت ها و تحلیل های حسین خلف الشیخ خزعل برمبنای اطلاعات شفاهی خاندان شیخ خزعل بوده است. دکتر مصطفی عبدالقادر النجار در پژوهش خود استفاده شایانی از کتاب مزبور و اسناد آن کرده است و از آن به عنوان یک منبع معتبر یاد کرده است.


کتاب داستانی دشت های سوزان نوشته صادق کرمیار
موضع این کتاب گوشه ای از زندگی شیخ مزعل و بخش هایی از زندگی و حکمرانی شیخ خزعل است. به جز فصل پایانی کتاب و همچنین اعترافات قاتلان در خصوص نحوه ی قتل است،سایر فصول دهگانه ی کتاب خیالپردازی های نویسنده از حقایق و وقایع تاریخی است،که با حقیقت فاصله بسیاری دارد.

معرفی مختصر کتاب های منتشره درباره این دوره از تاریخ معاصر -بخش دوم

بخش دوم

4-کتاب انعام مهدی علی السلمان 
خانم انعام مهدی علی السلمان نیز با بررسی دوره بین سالهای1897-1925،کتابی درباره دوره ی شیخ خزعل تألیف کرده که به نظر می رسد پایان نامه ی دانشگاهی ایشان است. این کتاب هم از نظر منابع و مآخذ عربی و هم از نظر روش تحقیق،قابل اعتنا و با ارزش است. تلاش مولف به منظور دسترسی به اسناد و مدارک رسمی عربی و همچنین بازخوانی نشریات منتشره در آن دوره،مراجعه به منابع انگلیسی و استفاده از آنها ارزش کار او را ارتقا بخشیده است. کتاب مزبور [حکم الشیخ خزعل فی الاهواز] توسط مکتبة دارالکندی بغداد در سال 1980 چاپ و منتشر شده است.
استفاده نکردن از منابع فارسی،ایراد و اشکال اصلی پژوهش خانم انعام است. او از منابع فارسی فقط از کتاب احمد کسروی در خصوص دوره شیخ خزعل بسیار کلی و اجمالی است،اذا می توان درک کرد که آنچه ایشان از کتاب کسروی نقل کرده تا چه اندازه ناقص است. به همین دلیل خانم انعام نتوانسته است روابط درونی شیخ خزعل با قبایل و طوایف عرب،روابط او با حکومت قاجار و همچنین روابط او با همجواران بختیاری و قشقایی را درک و تببین کند. بر همین قیاس وی نتوانسته ماهیت رضاخان را به خوبی شناسایی کند و از رابطه او با انگلیسی ها و نقش آنها در به قدرت رساندن وی تصویر درست و گویایی ارائه کند.
نگاه بسیار مثبت خانم انعام به شیخ خزعل،اشکال و ایراد دیگر کار وی است. این نگاه و دید مثبت سبب شده است تا او برخی از نقاط ضعف و اشکالات کار شیخ را نبیند و به طور کلی بر همه اقدامات او مُهر تأیید بزند.

5- کتاب تاریخ اهواز
آقای علی نعمة الحلو نیز مجموعه ای چهارجلدی را به خوزستان اختصاص داده است.[تاریخ الاهواز]. او این مجموعه را در دوکتاب دوجلدی گرد هم آورده و تاریخ خوزستان از دوره بنی کعب آل ناصر تا پایان دوره شیخ خزعل را مورد بررسی و پژوهش قرار داده است.
... تا قبل از انتشار کتاب مصطفی عبدالقادر التجار و در اوضاع و احوال دهه های گذشته و کمبود منابع،همه نگاه ها معطوف به اثر آقای علی نعمة الحلو بود.

6-شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان 
شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان عنوان کتابی است از گوردون واترفیلد که در آن خاطرات سرپرسی لورین وزیر مختار دولت انگلیس در ایران را جمع آوری و بازنویسی کرده است.
کتاب خاطرات سرپرسی لورین یا کتاب شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان،چگونگی چرخش سیاست انگلیس درباره ی ایران را به تفصیل تشریح کرده است. در این کتاب نقش اصلی و محوری سرپرسی لورین در چرخش این سیاست و دگرگونی های آن به وضوح قابل رؤیت است. سرپرسی لورین به ما نشان می دهد چرا و چگونه انگلیسی ها رضاخان را نسبت به دیگران ترجیح داده و از او حمایت کردند. از این رو کتاب مزبور از نظر سندیت و اعتبار تاریخی، آگاهی های ارزشمندی به خواننده عرضه می کند.در حقیقت،نگارش تاریخ دوره بین سال های1897-1925خوزستان بدون مطالعه ی این کتاب و استفاده از اطلاعات ذی قیمت آن،عملی ناقص است.