زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

مطالب متفرقه

در آن زمان که دعوت به قوم پرستی در هندوستان و به طور کلی ، در جهان اسلام پدیدار نگشته بود، در خلال کتبی که از مولفین اروپایی می خواندم،به طور آشکار معلوم بود که نقشه های استعماری اروپا دعوت به سوی ناسیونالیسم را هدف خود قرار داده و می خواهند با این راه صفوف مردم را به هم بزنند، زیرا در نظر آنان،دعوت به ناسیونالیسم و ملیت پرستی،اسلحه برانی است که از همه بیشتر، به آن احتیاج دارند و این احتیاج،ایجاد کرد که برای نابود کردن وحدت دینی در جوامع اسلامی، مردم را به سوی اصول ناسیونالیستی دعوت نمایند.

علامه اقبال لاهوری- سیر تفکر جدید در اروپا ص196


جلال آل احمد درباره دوره پهلوی اول می گوید : " در آن دوره بیست ساله، از ادبیات گرفته تا معماری، و از مدرسه گرفته تا دانشگاه ، همه مشغول زرتشتی بازی و هخامنشی بازی بودند" و " هدف اصلیشان این بود که بگویند حمله اعراب(یعنی همان ظهور اسلام در ایران) نکبت بار بود و ما هر چه داریم از پیش از اسلام داریم ...می خواستند برای ایجاد اختلال در شعور تاریخی یک ملت ، تاریخ بلافصل آن دوره را نادیده بگیرند و شب کودتای(رضاخان) رایکسره به دمب کوروش و اردشیر بچسبانند. انگار نه انگار که این میانه هزار و سیصد سال فاصله است "

درخدمت و خیانت روشنفکران،(صفحات ۳۲۴ و ۳۲)


کنت دوگوبینو( از سردمداران آریا گرایی نژادپرستانه فاشیستی ) در توصیف آرمان ملی گراهای ایرانی ،در کتاب مذاهب و فلسفه در آسیای میانه می نویسد:
یکی از شاگردان ایرانی (بنام حسنقلی آقا) در پاریس خوانده و حتی در انقلاب 1847 شرکت داشته،از تاریخ انقلاب بزرگ فرانسه و تحولات سیاسی و اجتماعی آن،بهره کاملی گرفته بود.او تازیان را دشمن ایران و ایرانیانان می دانست و ستایشگر آیین زرتشت بود اعتقاد داشت که برای احیای زبان ملی،باید همه لغت های عربی را از فارسی بیرون ریخت...به علاوه ترقی وطن و سعادت هم وطنان خود را در این می دید که باید به مذهب و عادات و رسوم و فلسفه بسیار قدیمی اجدادی برگشت.

ناسیونالیسم از دیدگاه اسلام ص107


آرنولد توین بی،شرق شناس و مسئول سابق وزارت امور خارجه بریتانیا می گوید:
بازگشت ملی گرایی مرهون بازگشت استعمار است.ملی گرایی علامت و دلیل وجود استعمار است.هرجا که ملی گرایی یافت می شود، پس استعمار وجود دارد و عکس آن نیز وجود دارد...

سیر اندیشه ملی گرایی از دیدگاه اسلام و تاریخ ص205
---------
تشکیلات فراماسونری نیز که ذاتاً ماهیتی ضد دینی و به ویژه ضد اسلامی دارد تمامی تلاش خود را بکار گرفت تا به جای دین و ارزشهای دینی ، گرایش های قومیتی و ملی گرایانه را جایگزین و به این ترتیب خلاء دین را جبران نماید.
موسی حقانی، نویسنده کتاب تاریخ تحولات سیاسی ایران می نویسد: 
«احیای باستان گرایی و تاریخ پیش از اسلام هدف مشترک وزارت مستعمرات بریتانیا و سازمان فراماسونری در ایران و کشورهای اسلامی بود. هدف معرفی اسلام به عنوان عامل مخرب در تاریخ ایران و عنوان نمودن این مطلب بود که تاریخ ایران پیش از اسلام درخشانتر از ایران بعد از اسلام بود»

ذبیح الله صفا از مورخین ناسیونالیست برای مشروعیت بخشیدن به سلطنت رضاشاه و لزوم پیروی از وی ، آیه اولوالامر که در آن تصریح به پیروی از ائمه معصومین(ع) شده را، به شاه پرستی تفسیر میکند و اعتقاد اهل بیت و شیعیان را نسبت به این آیه تخطئه می کند:
فی المثل، تحت عنوان «مقام پادشاهان نزد شیعیان» می نویسد:
 «بعد از غیبت امام دوازدهم علیه السلام پادشاهان شیعه ایران، نه تنها ریاست ظاهری و سیاسی را بر عهده دارند، بلکه چون اولوالامرند، ریاست مذهبی هم با آنان است و اطاعت از آنان شرعا لازم است» ! (ص 112) و در ادامه مطلب به ذکر احادیثی از ابوهریره و... در «وجوب اطاعت از پادشاهان» می پردازد (ص 114) و کتاب را نیز با این جمله به پایان می برد: «دوران شاهنشاهی آن سردار بزرگ [رضاخان] یکی از پرثمرترین ادوار حیات ملّی ایرانیان بود، و اکنون که به فرخندگی و میمنت، وارث بالاستحقاق و خلف صدق آن رادمرد نامبردار، شاهنشاه آریامهر، در بیست و هفتمین سال سلطنت پر افتخار خویش تاجگذاری می فرمایند ایرانیان شاهد ترقیات و پیشرفت های افتخارآمیزی هستند که همگی ثمره درایت و کیاست و تدبیر و هدایت ذات شریف شاهنشهی است» (صص 244 245).
مجله مهر، سال دوّم، ش 5، صص 621 623.

همچنین ذبیح الله صفا پیرو تغییر خط فارسی به لاتین بود و در این باره کتابی می نویسد و آن را به فرح و محمدرضا پهلوی اهدا می کند:

«آقای ذبیح اللّه صفا، همچنین در تعقیب این خط، کتاب آیین شاهنشاهی ایران را می نویسد که توسط انتشارات دانشگاه تهران در آبان ماه 1346 ش «به یادگار جشن فرخنده تاجگذاری اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران و علیا حضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران» طبع و منتشر گشته و در آن مع الاسف فرهنگ ظلم ستیز شیعی آشکارا مسخ شده است. »

دانلود مقاله مرتبط با موضوع

روایت های تورانی از ایران با توجه به مبانی و چهره های برجسته آن ها: 
مروری بر رویکردهای مختلف تاریخ نگاری 

تاریخ و تاریخ نگاری جدید در ایران
گفتگویی با دکتر عبدالله شهبازی

------------
ایران شناسی، آریایی گرایی و تاریخ نگاری
گفتگویی با دکتر عبدالله شهبازی



پرویز ناتل خانلری؛ امتداد "تاریخ ادبیات نگاری" ادوارد براونی

پرویز ناتل خانلری، فرزند خانواده ای اشرافی از دیپلمات های قاجاری است. او متولد تهران است و دوره دبستان را در "مدرسه سن لویی" گذرانده است. خانلری شاعر، روزنامه نگار و نویسنده ای است که با دولتمردانی چون عَلَم و روشنفکرانی چون ذبیح الله صفا، صادق هدایت، و مجتبی مینوی حشر و نشر داشته است. او به لحاظ فرهنگی از بسترسازان ترویج فرهنگ شبه مدرنیستی در ایران بود. او پرورش یافته فضایی بود که ارکان آن را مستشرقانی چون ادوارد براون فراماسونر و شاگردان او تشکیل می دادند.خانلری را در عرصه پژوهش های ادبی باید ادامه دهنده ی همان مسیری دانست که ادوارد براون برای تاریخ نگاری در ایران ترسیم کرده بود.
خانلری به منظور ترویج رویکرد ناسیونال شووینیستی خود به فرهنگ ایران، در اواخر سال 1343 تشکیلاتی به نام "بنیاد فرهنگ ایران" را با ریاست افتخاری شاه و با حضور برخی چهره های فراماسونری در هیأت امنا و هیأت موسس آن تشکیل داد که تا سال 1357پابرجا بود.
خانلری روشنفکری آئه تیست و مروج سرسخت غرب زدگی شبه مدرن در صورت ناسیونال-سلطنت طلبانه آن بود. مرحوم نیما یوشیج با این که از اقوام خانلری بود، از او بسیار ناراحت بوده و از ناحیه وی آزار بسیاری دیده بود. خانلری را می توان یکی از چهره های برجسته ی جناح ناسیونال-سلطنت طلب روشنفکری لائیک ایران دانست. او بعد از انقلاب،مدتی بازداشت بود و پس از آن بیشتر خانه نشینی پیشه کرد. مطبوعات وابسته به جریان روشنفکری در سال های اخیر، سعی زیادی کرده اند تا او را به عنوان یک شخصیت فرهنگی برجسته،به جوانان و افراد بی اطلاع معرفی نمایند.

شهریار زرشناس- نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران جلد دوم ص155-156

عبدالحسین زرین کوب ؛روشنفکری فعال در عرصه تاریخ نگاری فراماسونری

عبدالحسین زرین کوب، متولد محله بحرالعلوم صوفیان شهر بروجرد به سال1301ش می باشد.او تحصیلات دانشگاهی اش را در ایران گذراند و مورد توجه تقی زاده قرار گرفت. اساس تقی زاده در زمره فراماسونرهایی بود که توجه زیادی به جذب چهره های مستعد و تربیت آن ها داشت. زرین کوب نیز به فراماسونری پیوست و توسط موسسه مطالعاتی فرانکلین،جهت یک سفر مطالعاتی، به آمریکا و اروپا دعوت شد.
اساسا عبدالحسین زرین کوب در سالهای نیمه دوم دهه1340ش تا زمان مرگ در سال 1376در تهران، برجسته ترین و پرکارترین چهره جریان تاریخ نگاری فراماسونری در رشته تاریخ ایرانِ پس از اسلام و ادبیات و فرهنگ آن بود. او از تربیت شدگان تقی زاده بود که آثار متعددی به رشته تاریخ و ادبیات ایران به رشته نگارش درآورد. دامنه اطلاعات و مطالعات زرین کوب در زمینه تاریخ و ادبیات ایران زیاد بود، اما جهت گیری او کاملا در مسیر مفروضات بی اساس آریا مداری و ترویج پلواریسم فراماسونی مورد نظر لیبرال ها،از طریق بازخوانی و به عبارتی بازسازی چهره های عرفان و ادبیات و تاریخ ایران بوده است.
به عنوان مثال، او در یکی از سخنرانی هایش که بعدها در مجموعه "نه شرقی ،نه غربی، انسانی" او منتشر گردید، رفتار کوروش را براساس اصل تسامح ماسونی، مورد ارزیابی قرار داده است.

نثر جذاب و گیرای زرین کوب موجب می گردید که میزان صحت و سقم تغییرهای زرین کوب و یا اعتبار استنادات او چندان مورد توجه مخاطب قرار نگیرد. بسیاری از ادعاهای ناسیونال شووینستی زرین کوب در خصوص ایران باستان، در کتاب هایی نظیر "تاریخ مردم ایران قبل از اسلام" و "روزگار ایرانیان"، چیزی نیست مگر ترویج نظریه نژادپرستانه آریامحوری که درباره ریشه ها و مایه های استعماری اش، پیش از این سخن گفته ایم.
زرین کوب به ویژه می کوشد تا با استفاده از برخی ادبیات و تعابیر عرفانی در اشعار حافظ و مولانا و یا تکیه به نقل برخی روایات که میزان صحت آن محل شک و تأمل است،آرای پلواریستی-ماسونی خود را از زبان عرفا و یا در رفتار و سکنات آنان متبلور جلوه داده و از این طریق، به ترویج آن ها بپردازد.
اگر فریدون آدمیت در خصوص تاریخ نگاری مشروطه به عنوان یک چهره مروّج تاریخ نگاری ماسونی، نقش و جایگاه ویژه دارد، دکتر عبدالحسین زرین کوب، همین نقش و جایگاه را در تحریف و به عبارتی بازسازی تاریخ تمدن قبل و بعد از اسلام مردم ایران، مطابق روایت فراماسونرها بر عهده دارد. به راستی نیاز است که مجموعه آثار او از منظری واقع گرایانه و خارج از مدار تاریخ نگاری سرجان ملکمی(که متاسفانه در تمامی دانشگاه ها و نهادهای آموزشی و فرهنگی کشور از پایین ترین سطوح تا بالاترین سطوح سلطه و سیطره دارد) مورد نقد و بازنگری قرار گیرد تا در مقابل توپخانه سنگین و خشن آکادمیسین های رسمی که جز ستایش و مدح و ثنا و تکرار مشهورات او و امثال او چیزی نمی گویند،حقایق پنهانی آشکار گردد و نقدها عیار گیرند.

شهریار زرشناس- نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران جلد دوم ص151-152

فریدون آدمیت؛ روشنفکری مدافع تجددگرایی سطحی فراماسونرها

فریدون آدمیت فرزند عباسقلی آدمیت( فراماسونر معروف و گرداننده لژ ماسونی "آدمیت) و از روشنفکران دلداده به جهان نگری ماسونی است.او متولد 1299شد درتهران است و از دانشکده حقوق و علوم سیاسی فارغ التحصیل شده است.آدمیت در دستگاه دیپلماسی خارجی رژیم پهلوی، پست ها و سمت های مختلف نظیر سفارت ایران درلندن و نمایندگی ایران درسازمان ملل متحد را داشته است.
فریون آدمیت از روشنفکران مدافع تجدد گرایی سطحی و غرب زدگی شبه مدرن در ایران است. او در آثار پژوهشی ای که درباره زندگی و آرای روشنفکرانی نظیر آخوند زاده،میرزاحسین خان سپهسالار و طالبوف نگاشته است، به ستایش از ایشان پرداخته است. او نویسنده ای آته تیست و طرفدار گرایش لیبرال ناسیونالیسم روشنفکری ایران است. میزان هتاکی های کتاب آخوند زاده آدمیت به اسلام به حدّی بود که ساواک از ترس واکنش مردم،قصد جمع کردن آن از کتاب فروشی ها را داشت که به دستور اکید شخص شاه،جلوی این کار ساواک گرفته شد و کتاب مذکور،ار جانب فرح پهلوی،صاحب جایزه سلطنتی هم گردید.
آدمیت را می توان یکی از مهره های اصلی جریان تاریخ نگاری فراماسونری در ایران امروز دانست.او کوشش زیادی به خرج داده است تا چهره ای مثبت از پروژه غرب زدگی شبه مدرن عهد مشروطه و روشنفکران مروّج ان ارائه دهد.
ویژگی های جریان تاریخ نگاری فراماسونری در ایران را می توان اینگونه فهرست کرد:
1-این جریان تاکید بسیاری بر ارائه تفسیری ناسیونالیستی از تاریخ ایران و ستایش ناسیونالیست ها دارد.
2-این جریان مبنای تحلیل های خود از مشهورات اندیشه مدرنیستی نظیر "اصل ترقی ناسوتی" و مفهوم لیبرالی آزادی و دموکراسی اومانسیتی قرار می دهد.
3-این جریان تاریخ نگاری ،با نادیده گرفتن تعّمدی انبوه توطئه های پیچیده استعماری که عمدتا توسط فراماسون ها اجرا گردیده و می گردد،هر حرکت مدرنیستی و شبه مدرنیستی را مثبت تلقی کرده و هر حرکت اصیل دینی و مردمی را خدشه دار می سازد.
4-جریان تاریخ نگاری فراماسونری ،اصرار غریبی بر کم رنگ کردن خدمات و مبارزات روحانیت و کل جریان مذهبی داشته و در تحلیل های خود، انگیزه های آرمانی آن ها را خدشه دار کرده به برجسته کردن شخصیت ها و آرای روشنفکری می پردازد.
5-جریان تاریخ نگاری فراماسونری در ایران که حدود دویست سال قدمت دارد،در تحلیل تاریخ مبهم و مغشوش و نامعلوم ایران باستان، مبنا را بر ارائه یک تفسیر ناسیونالیستی و ثناگویی بی اساس از عظمت خیالی تمدن ایران باستان و شرافت موهوم و نژاد پرستانه به اصطلاح آریایی ها قرار می دهد.
آدمیت را می توان برجسته ترین چهره روشنفکری جریان تاریخ نگاری فراماسونری در ایران، در موضع تاریخ معاصر ایران دانست.


شهریار زرشناس- نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران جلد دوم ص149-150

داریوش همایون؛روشنفکری ناسیونال –سلطنت طلب

داریوش همایون در یک خانواده متوسط در تهران به دنیا آمد. او فردی جاه طلب و بلندپرواز بود. رد سال های جوانی با "شبکه جاسوسی – مطبوعاتی بدامن" ( که برخی اعضای آن علی جواهر کلام،نصرت الله معینیان، مصطفی مصباح زاده و عبدالرحمن فرامرزی بودند) مرتبط گردید. داریوش همایون همچنین ارتباط نزدیکی با محافل صهیونیستی در ایران برقرار کرد و از طریق "آژانس یهود" به عنوان کاندیدای سرپرستی امور این روزنامه انتخاب گردید. پایگاه جاسوسان سیا مستقر در تهران، داریوش همایون را جزو رابطین خوب و کسانی که حاضرند به هرقیمت و تحت هرشرایطی،خدماتی برای دولت آمریکا انجام دهند،دسته بندی می کند.
داریوش همایون را باید از چهره های متنفّذ گرایش ناسیونال- سلطنت طلب شاخه آته ئیستیک و غیرمذهبی کاست روشنفکری ایران به حساب آورد. همایون در دوران نخست وزیری جمشید آموزگار به پست وزارت اطلاعات و جهانگردی منصوب گردید و سیاست سرکوب سخت گیرانه ای را علیه مطبوعات به کار بست. در دوران وزارت او و به دستور او بود که مقاله اهانت آمیز فردی مجهول الهویه به نام رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات علیه حضرت امام(ره) منتشر گردید. داریوش همایون در سال های پس از پیروزی انقلاب،در خارج از کشور به عنوان یکی از تئوریسین های سلطنت طلبان مشروطه خواه فعالیت می کند.(یا می کرد)

شهریار زرشناس- نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران جلد دوم ص148

شجاع الدین شفا ؛ روشنفکر فراماسونر ضد دین

شجاع الدین شفا روزنامه نگاری بود که با حسین علاء نزدیکی و پیوند داشت و در رمان وزارت دربار علاء به عنوان معاون فرهنگی آن وزارتخانه تعیین گردید. شجاع الدین شفا از مبلغان افراطی ناسیونالیسم شووینیستی باستان گرا بود. شفا با زبان فرانسه آشنایی داشت و زمانی که دوستش(منوچهر نوذری) درست نویس اثری ترجمه شده از زبان ایتالیایی ("کمدی الهی
اثر دانته) را برای تورق در اختیار او نهاد و به طور ناگهانی درگذشت،شفا آن کتاب را به نام خود منتشر کرد. بنا به گفته یکی از نویسندگان معاصر، شجاع الدین شفا بازیگر هزار چهره و دولتمندی مکار و بی بند و بار بود. 
البته این خصایص را می توان از ویژگی های همه روشنفکران ناسیونال سلطنت طلب شبه مدرنیست ایرانی دانست. شجاع الدین شفا به ترجمه آثار زشت و غیر اخلاقی نظیر "ترانه های بیلیتیس" ( که ماجرای عشق ورزی های زنی همجنس باز به نام "سافو" در یونان قرن هفتم قبل از میلاد با دختران جوان و اشعار مربوط به آن می باشد) و نگارش شرح حال مردان و زنان بی بندوبار در عرصه ادب و هنر اروپان پرداخت و در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شجاع الدین شفا به نگارش آثار صریحا ضددینی و ضداسلامی در خارج از کشور پرداخت.شفا را می توان نمونه و آیینه تمام عیار انحطاط روشنفکری شبه مدرنیست سلطنت طلب ایرانی دانست.

شهریار زرشناس- نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران جلد دوم ص147

ذیبح الله صفا ؛ یک از ایدئولوگ های ناسیونالیسم سلطنت طلب

دکتر ذبیح الله صفا متولد 1290ش در شهمیرزاد است.او پس از دریافت درجه دکتری ،کار اداری و مطبوعاتی مشغول گردید. به سال 1322 به ریاست اداره تعلیمات عالیه برگزیده شد و همچنین عضو هیأت مدیره شیر و خورشید سرخ و دبیر کل کمیسیون ملی یونسکو در ایران گردید.
ذبیح الله صفا آثاری چون : " حماسه سرایی در ایران" ، "تاریخ مختصر ایران تا دوره صفویه" و نیز بخش مقدمه آثاری چون "گنجینه سخن" و "گنج سخن" به ترویج نظریه ناسیونالیسم افراطی سلطنت طلبانه پرداخت. محور آرای او در این زمینه،بر پایه مفروض بی اساس و نژادپرستانه وجود یک قوم شریف و خوش سیما و خلّاق به نام "آریایی" قرار دارد. این نظریه مستشرقان غربی،ظرف دو قرن اخیر، ساخته و پرداخته اند و جمعی از نویسندگان و استادان دانشگاه (متعلق به طیف ناسیونال-سلطنت طلب شووینیست) به ترویج آن پرداخته اند. ذبیح الله صفا به سال 1378 در خارج از ایران درگذشت.

شهریار زرشناس- نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران جلد دوم ص145

مجتبی مینوی ؛ روشنفکر انگلوفیل لیبرال

مجتبی مینوی در زمره آن دسته از روشنفکران عهد پهلوی است که تربیت یافته و پرورش داده شده تقی زاده و فروغی هستند. مجتبی مینوی چندان اهل سیاست نبود اما در مجموع،طرفدار لیبرالیسم نوع انگلیسی بود. او مدت زیادی از عمرش را در انگلستان گذراند.مینوی برای چندسالی نویسنده رادیو بی بی سی بود و مخارج تحصیل زبان انگلیسی اش در خارج را شرکت نفت انگلیس تقبل کرده بود.
مینوی به همراه صادق هدایت و مسعود فرزاد و عبدالحسین نوشین و دکتر خانلری،انجمن اربعه را تشکیل داده بود.از مینوی آثار مختلفی در ترجمه و تصحیح آثار ادبی منتشر گردیده است که از آن میان می توان ترجمه "نامه تنسر" و " تاریخ شاهنشاهی ساسانیان" و تصحیح متن کلیله و دمنه را نام برد. سید محمد فرزان از کتاب کلیله و دمنه تصحیح مجتبی مینوی، بیش از دویست و پنجاه غلط در آورده است که البته نشانه ضعیف کار مینوی بوده است. او چند بار رایزن فرهنگی ایران گردید و مورد حمایت دربار قرار داشت.برخی منورالفکران هم دوره او از " تند خویی و تنگ چشمی و کینه توزی او" گلایه ها داشته اند. مجتبی مینوی به سال 1355ش درگذشت.

شهریار زرشناس- نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران جلد دوم ص94

حسین کاظم زاده ایرانشهر و نشریه « ایرانشهر»

حسین کاظم زاده ایرانشهر،روشنفکری ناسیونال –شووینیست و از مبلغان تجددگرایی سطحی در ایران بود. کاظم زاده از یاران و دوستان رشید یاسمی،پورداوود،محمد قزوینی و جماعت روشنفکران ناسیونالیست ساکن برلن بود. کاظم زاده از سال1301شتا1306ش به انتشار نشریه ای به نام ایرانشهر پرداخت.این نشریه گرایش شدید ضدعربی داشت و به اصطلاح "عقب ماندگی" ایران را ناشی از حملات اعراب می دانست.ایرانشهر تحت لوای مبارزه با خرافات مذهبی ،در واقع اسلام و روحانیت را مورد حمله قرار می داد.تاکیدات شدید این نشریه بر روی کار آمدن دولت متمرکز ناسیونالیست، از عوامل زمینه ساز سلطنت مطلق العنان رضاشاهی بوده است.
کاظم زاده در مقالات نشریه خود،به ارائه تصویری ایده آلیزه از ایران عهد باستان می پرداخت و خواست ها و مطالبات سیاسی خود را در قالب دستاوردهای سلطنت های قبل از اسلام مطرح می کرد.به عنوان مثال هنگام سخن گفتن از ضرورت یک حکومت متمرکز در ایران آن روز، به ارائه تصویری از دولت داریوش می پردازد.
کاظم زاده همچنین به نگارش کتابی به نام "تجلیات روح ایرانی" پرداخته و در آن به ستایش از پادشاهان باستانی ایران و تمجید از آیین زرتشت می پردازد. کاظم زاده،پیروزی اعراب و به طور غیرمستقیم اسلام را به عنوان عامل عقب ماندگی! و "اسارت روح ایرانی" عنوان نی کند و موفقیت اسلام در مسلمان شدن مردم را ناشی از جبر و ترس "شمشیر عرب" می نامد. و در مقالات خود،به اراده تصویری ایده آلیزه از ایران باستان می پردازد.
کاظم زاده ایرانشهر نیز همچون پورداوود و بقیه هم فکران آنها، بازگشت به باورهای باستانی زرتشتی را محملی برای پیشبرد غرب زدگی شبه مدرن قرار داده است. گفته می شود، کاظم زاده ایرانشهر که اکثر عمر خود را در خارج از کشور سپری کرده است،در اواخر عمر از جهاتی متحول گردیده و وجوه معنوی بیشتری یافته است. کاظم زاده متوفی به سال1340ش است.


شهریار زرشناس- نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران جلد دوم ص92