ب. وضعیت طب در تمدن اسلامی 1. ارزیابی پزشکی مسلمانان
این قضاوت و به اصطلاح تشکر یک نفر از دانشمندان متخصص در تاریخ پزشکی به نام نوی برگر است. او مینویسد: «به عکس روش منجمد و خشک (مکانیکی) رم شرقی که به اختصار از نوشتههای دیگران تکههایی جمع میکردند و بدون تفاهم و رابطه کنار همدیگر گذاشته و کتابی مخلوط و درهم و برهم در میآوردند، کتابهای که مسلمانان تالیف کردهان نشان میدهد واقعا بر مطلب خود محیط هستند و مطالب، تماما تحت اسلوبی معین است. به طوری که همه بخشهای تخصصی کتاب در زمینه اصلی، مانند عناصری مختلف هستند که در حقیقت واحد زندهای را با ربطی طبیعی تشکیل میدهند. اینان طرق مختلفی را برای رسیدن به مقاصد علمی دریافتهاند و با زبان زنده مادریشان، نه یک زبان مرده محلی، اصطلاحات متقن علمی همگانی اقامه کردند».288. میزان تاثیر طب اسلامی بر غرب در نسبت با طب یونانییک نفر این زحمت را تحمل کرده است تا میزان تاثیر نفوذ دانشمندان اسلامی و یونانیان را در اوایل کار طب تجربی در اروپا به شکل آماری تعیین کند. او برای این کار کتاب طب گراف فرراری داگرادو را انتخاب کرد. نویسنده این کتاب پروفسوری از شهر پاویا است و آزمایشهای علمی خود را در این کتاب زبده به شکل علمی ارائه داده است. این کتاب شرح کتاب جدید المنصوری نوشته زکریای رازی است. مضافا این که این کتاب اولین کتاب چاپ شده پزشکی است و آن هم در 1469 میلادی. در این کتاب پرفسور گراف فرراری بیش از سه هزار بار از ابن سینا نام برده است. از زکریای رازی و جالینوس هزار بار و از بقراط یکصد و چهل بار.319اگریپا فون نستهایم: «کتابهای ابن سینا، رازی و ابن رشد همان مرجعیتی را دارند که بقراط و جالینوس داشته اند و این اندازه قابل اعتماد شدهاند که هرکس بدون خواندن آنها بخواهد طبابت کند میگویند این شخص سلامتی مردم را به خطر خواهد انداخت» 207