ابن النفیس؛ پزشک مسلمان و کاشف گردش کوچک خون در قرن هفتم در توضیح روش کار خود می گوید: «برای این که عمل هر یک از اعضای بدن را معرفی کنیم پشتیبانی ما فقط نگاه دقیق و بررسی و تجزیه و تحلیل صادقانه در مورد آن عضو است. بدون ملاحظه این که آیا با آموزشهای پیشینیان مطابقت دارد یا نه».260
عبداللطیف (557 تا 628 هجری) در نقض یکی از نظرات جالینوس میگوید: ولی با همه احترامی که برای جالینوس قایلیم آن چه ما با چشم خود میبینیم قابل قبولتر است ... در نوشتههای جالینوس خوانده بودیم که فک پایین از دو استخوان تشکیل شده که درزی آن دو را به همدیگر مربوط کرده است. ولی ما بیش از دو هزار فک پایین را مورد بررسی قرار دادیم و حتی یکی هم پیدا نکردیم که از دو تکه تشکیل شده باشد. فک پایین استخوانی است بدون هیچ گونه درز ... بنابراین آنچه ما ملاحظه و درک میکنیم دلایل ما هستند و قانع کنندهترند تا آنچه فقط بر اساس نوشته نامداران است»271 و 272
همچنین در بیمارستانهای کشورهای اسلامی برای هر پزشک امکان آن وجود داشت که داروی جدید را مورد آزمایش قرار دهد. او میبایست نتیجه آزمایش خود را در دفتری ویژه شرح داده و نظر بدهد تا بعدا به عنوان داروی آزمایش شده منتشر شود و به جهان پزشکی راه یابد.326
نوآوریهای رازی: شرح علمی آبله و سرخک و شیوه معالجه
کتاب رازی که حاوی شرح علمی بیماری آبله و سرخک میباشد شهرت ابدی یافته است. این کتاب حتی از لحاظ روش و شکل نوشتن آن برای دیگر نوشتههای علمی سرمشق شده است ... مدتهاست که چنین چیزی نظیر نداشته است. یک اثر کاملا مستقل، تمیز و روشن که سیر طبیعی بیماری را با تمام دستورات معالجه مربوط به آن ارائه میدهد. یک اثر استادانه و بی نظیر که ترجمه آن تنها در اروپا بین سالهای 1498 تا 1866 میلادی بیش از چهل بار به چاپ رسیده است.244
زکریای رازی فقط یک طبیب بزرگ نبود. بلکه یکی از اولین شیمیدانهای واقعی نیز بود ... او اولین کسی بود که علم شیمی را در پزشکی به کار گرفت.246
ابن زهر: توصیف علمی سرطان معده
ابن زهر (پزشک و فیلسوف اندلسی) ... سیر بیماری سرطان معده را بسیار عالی شرح میدهد و آن از روی مطالعهای است که در مدت زندانی بودنش بر روی زندانی دیگری کرده است.274 7.
ابن رشد: آبله
ابن رشد ـ فیلسوف و پزشک مسلمان اهل قرطبه در قرن ششم هجریـ که به نام اورئس بزرگ در قرون وسطی معروف است مصونیت یافتن دایمی بیمارانی را که به بعضی امراض مانند آبله دچار شده اند اثبات میکند.274
... آنچه در اروپا در اواخر قرن هیجدهم شروع شد یعنی کوبیدن آبله برای مصونیت یافتن از آن حتی پیش از اسلام به وسیله اعراب کشف شده بود ... اعراب بر خلاف چینی ها که گلوله پنبه را در فساد آبله خیس کرده در سوراخ بینی بچههاشان فرو میکردند خراشی به پوست کف دست وارد میکردند و از اقوام یا همسایهها پوسته آبله از نوع آبلههای خفیف و ملایم تهیه کرده و آن را داخل آن محل خراش داده شده قرار داده و آن محل را مالش میدادند.274
ابن الخطیب: مسری بودن طاعون
ابن الخطیب (قرن هشتم هجری) پزشک و سیاستمدار اندلسی و وزیر سلطان در شهر غرناطه ـگرانادای کنونی در اسپانیا ـ واگیر شدن و چگونگی آن را واضح و منطقی در رسالهای ارائه داده و لمس کردن بدن بیمار یا چیزهایی که بیمار با آنها تماس داشته است را علت سرایت میداند و مینویسد: «مسری بودن این بیماری(طاعون) اثبات شده است. به وسیله تجربه و آزمایش علمی، به وسیله حواس مدرکه و تشریح جسد و شامل شواهدی است؛ این مدارک دلیل غیر قابل تردیدی را ارائه میدهند»277 9.
ابوالقاسم: سل ستون فقرات
یک جراح اندلسی به نام ابوالقاسم متولد 403 هجری ... به بررسی رماتیسم مفاصل و سل ستون فقرات پرداخته بود. یعنی هفتصد سال پیشتر از پرسیفال پُت انگلیسی (1788-1713) که بالاخره هم این مرض اخیر به نام بیماری پُت نامیده شد.279
و آنچه معروفیت جراح فرانسوی آمبرواز پار بدان استوار است که میگویند در 1552 میلادی برای اولین بار به بستن رگهای بزرگ خونی مبادرت کرده است ششصد سال قبل از او همان ابوالقاسم آن را تعلیم میداده و بدان وسیله قطع دست و پا علمیتر انجام میگرفته است.279
ابن نفیس: کشف گردش کوچک خون
ابن نفیس طبیب، اولین کسی بود که اندیشه گردش خون را پرورد. او این اندیشه را چهار صد سال قبل از هاروی انگلیسی و بیش از سیصد سال قبل از زِروِت اسپانیایی اثبات کرده بود. مردی که درباره او گفته میشود روی زمین نظیر نداشت و از ابن سینا گذشته دیگر همطراز او نیامد.258
میخاییل زروت اهل اسپانیا متولد 1509 میلادی و متوفای 1553 است. در سال 1553 در ژنو او را زنده زنده با کتابش به نام رجعت مسیحیت که تازه به چاپ رسیده بود سوزاندند.در همین کتاب است که زروت گردش کوچک خون را که معروفیت جهانی یافت شرح داده است ... به طوری که میدانیم میخاییل زورت در بیست و پنج سالگی با بی باکی مخالفت خود را با تثلیث یعنی با سه گانه دانستن خدا (خدا= پدر عیسی، عیسی و روح القدس) اعلام کرد و دیری نپایید که با تعلیمات کلیسا از در مخالفت درآمد و شدیدا تهدید شد و متواری گردید.265و 266
به نظر می رسد زروت خود به طور مستقل به گردش کوچک خون پی نبرده بلکه با مطالعه آثار ابن نفیس به این حقیقت دست یافته است. زیرا زروت که هیچ وقت کسی از ضربات مستقیم و انتقادیش در امان نبود در اینجا هنگام تصحیح اشتباهات جالینوس در مورد گردش خون و تغذیه قلب هیچ گونه حملهای به او نمیکند و بدون شور و شهوت و خیلی مختصر به شرح مطلب میپردازد.268
ابداع بیهوشی
روش دانشمندان اسلامی در تسکین درد، روشی اصیل و واقعا مفید بود. آن هم نه به آن شکل هندی، یونانی و یا رمی که آشامیدنیهای سُکرآور به طور کلی برای تسکین هر دردی به کار میرفت. بلکه مشخصا هنگام آمادگی برای عمل جراحی یعنی بیهوشی معمولی از این وسیله استفاده میشد. این کشف هم دوباره به حساب یک طبیب اروپایی گذاشته شد و بعدا نیز به حساب مکتب اسکندریه! چیزی که در حقیقت از دانشمندان اسلامی آموخته بودند و آن این که تکههای کوچک اسفنج را با عصارهای از حشیش، بسلی و بنگ آغشته کرده ... در داخل بینی بیمار فرو میبردند و ... بیمار به خواب عمیق بیهوشی فرو میرفت.281 .
ضد عفونی کردن جراحات
طبیبان اروپایی چرک کردن محل زخم را چیزی طبیعی دانسته و حتی خواستار آن بودند. به این امید که بدان وسیله کثافات خون به شکل چرک به بیرون راه بیابد. حتی پزشک نه تنها از چرک کردن محل زخم حمایت میکرد بلکه باید به وجود آوردن چرک را ممکن میساخت ...ابن سینا نه تنها چرک کردن محل زخم را تشویق و تایید نمیکرد و از به کار بردن بیهوده وسایل فیزیکی یا مواد شیمیایی محرک چرک خودداری میکرد بلکه با کمپرس کردن گرم به وسیله شراب قرمز کهنه و قوی از چرک کردن زخم پیشگیری میکرد. چیزی که تاثیر قوی ضد عفونی بودنش را یک پرفسور فرانسوی به نام ماسکولیه از شهر بردو در 1959 میلادی مجددا کشف کرد و اثر آن را معادل پنی سلین دانست.282
استفاده از پنی سیلین
اعراب قبل از اسلام برای معالجات جراحتهای میکروبی و چرکی شده دارویی کشف کرده بودند که همچنین دوباره در قرن بیستم مجددا کشف شد و آن پیشقدم طب پر سرو صدای امروزه بود یعنی آنتی بیوتیک. از چرم پالان یراق الاغ و گاومیش که برای آبکشی داشتند ماده کفک (پنی سیلین) به دست میآوردند و این ماده کفک را به صورت مرهم در آورده به محل زخم چرکی شده میمالیدند. برای معالجه زخم گلو، کفک سبز رنگ نان را در گلوی بیمار فوت میکردند چیزی که هنوز هم بین اعراب بدوی معمول است.283
پذیرش بیماران روحی به عنوان بیمار
درمان امراض ذهنی و روحی در اروپا همان دور کردن ارواح پلیدی بود که معتقد بودند در بیمار حلول کرده است. دیوانگان بیگناه و بی آزار را اگر مرد بودند لباس چند رنگ میپوشاندند و به آن زنگوله و استخوان پای حیوان میآویختند و بدین ترتیب او را به اهالی محله معرفی کرده و به حال خود و به دست تمسخر و آزار جاهلهای محل رهایش میکردند ... 249
در حالی که در کشورهای اسلامی بیمار روحی را در بیمارستان در بخش اعصاب محافظت و معالجه میکردند. مثلا در بغداد و قاهره بیماران روحی در بخش معالجات اعصاب تحت مراقبت و رسیدگی متناسب پزشکان اعصاب بودند و تمام بیمارستان تحت کنترل هفتگی شخصی سلطان قرار داشت. در حالی که در قرن 19 میلادی در اروپا بیماران روحی را در زندان و تحت کنترل پلیس قرار داده و با آنها مثل جنایتکاران رفتار میکردند.250