«زمانی که افراد مسئول غفلت کرده بودند ظهور ماه تمام را در اول بهار ملاحظه کنند پدر روحانی مسیحیان مورد خرده گیری طرفدارانش واقع شد. چون مجبور بود فرستادهای به سوی مسلمانان که در اسپانیا حکومت میکردند بفرستد و از آن شیطان پرستها ـ مسلمانان ـ تاریخ هفتهای که عیسی را به صلیب کشیدند و عید پاک را سوال کند»ص .198«همچنین فریدریش (حاکم مسیحی جزیره سیسیل ایتالیا) را سوال زندگی پس از مرگ عمیقا به خود مشغول داشته بود. ولی این دوباره تکفیر شده از طرف پاپ، به جای مراجعه به کلیسا و دانشمندان مسیحی آشکارا به دانشمندان مسلمان مراجعه میکند. او سوالات خودش را در این مورد به مصر سوریه، عراق، آسیای صغیر، یمن و مراکش میفرستد. سلطان الموحدین سوالات او را به سیته ـدر مراکشـ نزد فیلسوف جوان ابن سبعینِ بیست ساله مسلمان که نظریه بسیار تحقیر آمیزی نسبت به فرانکها داشت ... میفرستد».487
جزیره سیسیل، مقلد مسلمانان
«ابن جبیر ـجهانگرد مسلمانـ که در سال 1185 میلادی(581 هجری قمری) از جزیره سیسیل ـکه اینک به تصرف نرمانها در آمده استـ دیدن کرده است. وی در خاطرات خود در مورد این جزیره مینویسد: حاکم شهر (ویلهلم دوم) اعتماد مخصوصی به مسلمانان دارد. آنان را به عنوان پزشک و ستاره شناس خود بر دیگران ترجیح میدهد و در ضروریترین امور به آنها اعتماد میورزد تا این حد که سرپرست مطبخ وی یک مسلمان و محافظ وی که تحت فرماندهی یک سرهنگ مسلمان انجام وظیفه میکند نیز مسلمان است. ارکان کشورش را مسلمانان تشکیل میدهند ... او در خوشگذرانیهای دربار و همچنین در قانونگذاری، در نوع حکومت و رتبه خدمه، در تزیینات و تجملاتش از سلاطین اسلامی تقلید میکند. او عربی میخواند و مینویسد و به طوری که یکی از خدمه نزدیکش برای ما تعریف کرد ورد زبانش الحمدلله است و تمام دخترها و همخوابگانی که در قصرش هستند با ایمانند».442»
شیفتگی حاکم سیسیل به مسلمانان
«متن زیر، نامه فریدریش دوم ـحاکم مسیحی جزیره سیسیل در قرن سیزدهم میلادیـ به فخرالدین، فرمانده مسلمان مصری در جنگهای صلیبی میباشد. در حالی که جنگهای صلیبی هنوز به پایان نرسیده است و مسلمانان و مسیحیان در حال جنگ با یکدیگر میباشند.« بسم الله الرحمن الرحیم! قلوب ما در آنجا لنگر انداختهاند در حالی که خود به سوی وطنمان باز میگردیم. این دلها نه تنها از بدنمان بلکه از سنخیت اروپایی و مسیحیمان و از خویشتن خویش جدا شدند و در بند دوستی شما درآمدند برای همیشه. سپس به پرواز آمدند بازگشتند و بر قدرتمان افزودند ... چون تو رفتی مرا آنچنان بود که گویی دیگر بین جدایی و مرگ میبایست یکی را برگزینم. ولی من مرگ را فرا خواندم، آرامشم بیا»488
شکایت اسقف قرطبه از شرق زدگی مسیحیان
«متن زیر شکایت آلوارو اسقف قرطبه از مسیحیان میباشد «خیلی از همکیشان من اشعار و داستانها و افسانههای اعراب را میخوانند. آثار مذهبیون و فلاسفه آنها را مطالعه میکنند. آن هم نه برای آن که عقاید آنان را رد کنند بلکه برای آنکه بیاموزند و یاد بگیرند که چگونه آن را باید دقیق و فصیح به زبان عربی تلفظ کنند! امروزه کجا یک غیر روحانی یافت میشود که تفسیر لاتینی کتاب آسمانی را بخواند؟ امروزه چه کسی از اینان به تحصیل کتاب مقدس انبیا و رسولان میپردازد؟ ای وای که همه جوانان مسیحی که دارای استعداد هستند فقط زبان عربی و آثار عربی را میدانند و میخوانند! آنان با ولع هر چه تمامتر به مطالعه و تحصیل کتابهای عربی می پردازند. با پول زیاد و مخارج هنگفت کتابخانههای بزرگ از این آثار برای خودشان تهیه میکنند و همه جا از آن با بلند پروازی و صدای رسا صحبت میکنند و میگویند که این آثار حیرت انگیز و مهم است. هر گاه با آنان از کتب عیسوی سخن گفته شود با تحقیر جواب میدهند که این کتابها ارزش توجه کردن را ندارند. وای چه دردی! مسیحیان حتی زبانشان را فراموش کردهاند. میان هزاران نفر، یک نفر نیست که بتواند یک نامه به زبان لاتین نسبتا قابل تحمل از لحاظ ادبی بنویسد. در عوض افراد زیادی هستند که با وقار عربی صحبت میکنند، اشعاری به این زبان حتی بهتر از خود اعراب میسرایند.»626