زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

نظریه دکتر علی اکبر ولایتی - بخش نخست

بخش اول:
شرق شناسی یکی از مهمترین رشته های مطالعاتی است که در دوران جدید شکل گرفته و اندیشمندان غربی فعال در این زمینه مدعی هستند که با پژوهشهای عینیت گرا در مورد شرق توانسته اند نکات و زوایای پنهانی را به شرقیان بشناسانند که شرقیان خود توانایی رسیدن به آن را نداشته اند. مارکس بر آن بود که شرقیان نمی توانند خویشتن را آشکار سازند و استعدادهای خود را نمایان کنند؛بنابراین،باید در این راه به آنها کمک کرد. ولی آیا این گفتمان آن گونه که بسیاری از شرق شناسان مدعی آن هستند،گفتمانی علمی یا عینی است یا،چنان که منتقدان غربی و غیرغربی شرق شناسی می گویند گفتمانی است مبتنی بر قدرت و تحکیم قدرت و جهت مشروعیت بخشیدن به آن. و ابزاری برای تحکیم و توجیه قدرت غربیان استعمارگر. 

شرق نه تنها همسایۀ چسبیده به اروپا است،بلکه در زمرۀ بزرگترین و ثروتمندترین مستعمرات اروپا و سرچشمۀ تمدن آن و نیز رقیب فرهنگی آن به شمار می رود. شرق شناسی نیز به بیان و تعریف فرهنگی و عقیدتی این موضوع می پردازد. شرق شناسی،بدین ترتیب،گفتمانی است که نهادها و ادبیات و مطالعات و باورها و بوروکراسی استعماری خاص خود را دارد.1 تعریف مقبول تر شرق شناسی تعریف علمی آن است، که بر اساس آن هرکس به تدریس و نوشتن و پژوهش پیرامون شرق بپردازد،چه انسان شناس باشد و چه جامعه شناس یا مورخ یا زبان شناس، شرق شناس خواهد بود و آنچه انجام می دهد شرق شناسی است. ولی این میراث دانشگاهی در پیوند با معنایی عام تر از شرق شناسی است و آن اینکه شرق شناسی شیوه و روشی در اندیشه است که بر پایۀ تمایز هستی شناختی و معرفت شناختی میان شرق و غرب قرار دارد. 2

شرق شناسی می تواند، به اختصار به مثابۀ شیوه و روشی پرداختۀ غرب برای سلطه و استعمار شرق و حاکمیت بر آن بررسی شود. اگر شرق شناسی به منزلۀ یک گفتمان بررسی نشود،هیچ گاه نخواهیم توانست شاخه های بسیار منظمی را درک کنیم که از طریق آن،غرب و فرهنگ غربی توانست در حوزه های سیاسی و جامعه شناسی و عقیدتی و علمی،شرق را بازشناسی و حتی بازآفریی کند و آن را از نو به صورت پدیده ای مورد باز اندیشی قرار دهد.3

در میان پژوهشگران دربارۀ نقطه آغاز مطالعات شرق شناسی اجماع نظر وجود ندارد. برخی اندیشمندان تاریخچۀ مطالعات شرق شناختی را بسیار قدیمی دانسته و آغازگر آن را هرودوت و مطالعات وی در مورد ملتهای شرقی قلمداد می کنند.4

برخی دیگر،از جمله ادوارد سعید،نیز با بررسی نهادهای مربوط به شرق شناسی آغاز شرق شناسی را پیدایش کرسیهای دانشگاهی در زمینۀ مطالعات عربی،یونانی،عبری و سریانی در دانشگاههایی ،همچون پاریس،آکسفورد، اوینیون و سالامانکا ،بر اساس تصمیم شورای کلیسایی وین در سال 1312م می دانند.5

برخی دیگر از اندیشمندان نیز ظهور کلمۀ «شرق شناسی» و مشتقات آن را در مجامع علمی،آغاز این گونه پژوهشها قلمداد می کنند.چه،کلمۀ «مستشرق» در انگلیس در سال 1779 و در فرانسه در سال 1799،رواج یافت و مفهوم شرق شناسی نیز در سال1838 برای نخستین بار وارد فرهنگ دانشگاهی فرانسه شد.6 اما در واقع،نقطۀ اوج مطالعات شرق شناختی در اروپا را می توان در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مشاهده کرد. اگر چه تاریخ شرق شناسی بسیار فراتر از این است.

در یک جمع بندی کلی،می توان مطالعات شرق شناسی را در دو مرحله بررسی کرد،که در هر کدام از آنها شرق شناسی جلوه ای خاص به خود می گیرد:

1.خاستگاه و نقطۀ آغاز شرق شناسی در پیوند با کلیسای اروپایی است و هدف آن نیز محافظت از عقاید مسیحی در برابر تهدیدات ناشی از اندیشۀ اسلامی و برتری آن بوده است. بدین ترتیب،شرق شناسی در طی این دوران جلوه ای تدافعی و معطوف به درون به خود گرفت که هدف از آن،تحریف چهرۀ اسلام و اندیشه اسلامی و ارائه تصویری نامناسب و نامقبول از آن بود تا بدین ترتیب،انسان اروپایی را از عقاید اسلامی دور کند و از باورها و آموزه های مسیحیت حاکم بر آن روزگار دفاع کند.7

برخی اندیشمندان،از جمله فؤاد زکریا،این هدف را به تمام تاریخ شرق شناسی تعمیم داده و هدف از کل شرق شناسی را دفاع از هویت خویشتن می دانند.8

به هر صورت،دست کم در این مورد می توان به قطع گفت که هدف شرق شناسی در دورۀ نخست،که می توان آن را شرق شناسی پیوسته به مسیحیت نامید،چیزی نبود جز دفاع از فرهنگ و باورهای مسیحی حاکم آن روز و پاسداری از قدرت کلیسا،به عبارتی مخاطب این بررسیها،روشنفکران اروپایی بوده اند؛ آن هم در زمانی مشخص،با هدفی مشخص و شیوه ای معین که غایت خفته در آن،نه دست یابی به حقیقت صرف و پژوهشی علمی و عینیت گرا،بلکه دست یابی به سپری برای پاسداری از عقل و خرد و آرای اندیشمند اروپایی بوده است در برابر آرای دگراندیشان، و به ویژه آرای اسلامی، و بازداشتن وی از بازیافتن به راهی مخالف مسیحیت است.9

2.پس از این مرحله که مطالعات شرق شناسی رنگ و بویی معطوف به درون داشت،دوره ای آغاز شد که می توان آن را شرق شناسی پیوسته به استعمار نامید؛ که طی آن، شرق شناسی چهره ای معطوف به بیرون به خود گرفت و در کنار گرایش مسیحی گرایانۀ خود،رنگ و بویی سلطه مدارانه نیز پیدا کرد. از همان آغاز،پژوهشگران این عرصه سعی در ارائه تصویری دقیق از واقعیت سرزمینهای مورد مطالعه خویش به حکومتهای متبوع خود کردند تا بدین ترتیب،بتوانند بر اساس آن تحلیلها با این جوامع برخورد کنند و بر آنان سلطه یابند و به غارت منابع آنان بپردازند.10

بررسی تاریخ اندیشۀ فرانسوی و آلمانی و انگلیسی در قرن نوزدهم،نزدیکی و پیوند آشکار میان ورود غرب به حوزۀ توسعه طلبی اقتصادی و جغرافیایی و ظهور نظریه های جامعه شناختی جدید را نمایان می سازد. بدین ترتیب،شاخه های جدید جامعه شناسی چیزی نخواهد بود جز دانشی از دانشهای استعماری که بدون هیچ توجهی به منافع ملتهای تحت حکومت در خدمت اهداف استعمارگرانۀ دولتهای استعماری است.11

در قرن بیستم نیز شرق شناسی از طریق دو ابزار و راهکار، در سلطۀ غرب بر جهان نقش داشته است:

الف. استفاده از امکانات نوین معرفت و دانش و ابزارهای گسترش آن،از جمله مدارس و دانشگاهها و مطبوعات،برای بازسازی عقلانیت شرقیها و درآمیختن آن با فرهنگ غرب به گونه ای که عقلانیت شرقی،خود را همسان و شبیه عقلانیت(گفتمان) غربی حس کند و در را به روی ارزشها و پایه های آن بگشاید.

ب. خروج برخی از شرق شناسان از چارچوب نظری علم و ورود آنها به حوزه های عملی که اهداف دولتهای اروپایی را در سلطه و نفوذ در کشورهای دیگر فراهم سازد.12 بدین ترتیب،این مطالعات در خدمت اهداف سیاسی قرار داشته و از چارچوبهای غیرعلمی نیز سود برده است و اگر چه به برخی نتایج مفید دست یافته،توانسته است قسمت مهمی از حقایق اجتماعی سرزمینهای شرقی را بشناساند. ولی این واقعیتها ابدا رو به سوی اهداف علمی خاصی نداشته اند.13

بنابراین شرق شناسی را می توان در چارچوب عام برخورد غرب و شرق،بازکاوی کرد که در این برخورد، پدیدۀ شرق شناسی،گفتمانی است که غربیها پیرامون شرقیها و از جمله مسلمانان طرح کرده اند.14

از این رو طبیعی می نماید که این گفتمان را برخی اندیشمندان شرقی مورد انتقاد قرار دهند.البته لبۀ تیز این انتقادات تنها متوجه غربیان شرق شناس نیست و حتی رو به سوی غرب گرایانی که در عمل به دیدگاههای غربی و تطبیق آنها در مطالعات خویش هستند نیز دارد. 15
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.