زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

"پیشینه و انگیزه های "شرق شناسی" بخش دوم

براستی آن حجم عظیم سرمایه گذاری که در تئوری بافیهای زبانشناختی ویلیام جونز و کوشندگان بعدی غربی چون شارپ صورت گرفت قادر بود خویشاوندی را میان ناهماهنگ ترین زبانها هم به اثبات برساند! وانگهی چگونه مشترکات زبانی نشانه پیوند نژادی تواند بود هنگامی که می دانیم حتی یکی بودن زبان اقوام نیز دلیلی بر وحدت نژادی آنها نیست؟ 3 آمیزشها، روابط و داد و ستدهای گوناگون از دیرباز
تاکنون توانسته مشترکات زبانی پدید آورد؛ لذا اقوام مختلف النژاد هم که روابط سیاسی، اقتصادی وفرهنگی داشته اند وجوه مشترک زبانشناختی می یابند. اگر بخواهیم تشابهات زبانشناختی اقوام را ملاک ریشه های مشترک نژادی آنها قرار دهیم، "پارسیان باستان" را نیز باید هم نژاد عیلامیها و سومریها و مردمان سامی بین النهرین بدانیم زیرا بنا بر پژوهشهای زبان شناختی، شباهت خط و زبان موسوم به پارسی باستان به زبانهای کهن سامی و عیلامی و سومری بیشتر از شباهت آنها به زبانهای هندی و یونانی و رومی بوده است. تأثیر و نفوذ فرهنگی تمدنهای سامی بین النهرین بر مردم فلات ایران پیش و پس از اسلام بسیار آشکار است و اساسا هیچگاه تضاد آشتی ناپذیر فرهنگی میان این مردمان نبوده است. در میان
تمدنهای باستانی بین النهرین، شاید تمدن آسوریها (از اقوام سامی بین النهرین) گسترده ترین و ژرف تریننفوذ را بر فرهنگ فلات ایران داشته است تا آنجا که بر پایه کتیبه هومل اکنون می دانیم که بنیادی ترین ومقدس ترین واژه ها در فرهنگ "پارسیان باستان" چون اورمزد (اهورامزدا) از مصر به آسور و از آنجا به ایران و هندیهای ودایی راه پیدا کرده است (مهرداد بهار، مقدمه بر "آلبوم تخت جمشید). نشان فروهر نیز عینا از آسور گرفته شده است؛ ستون سازی و نیز آرایش مو و لباس در سنگ نگاره های برجسته آسوری و بابلی عینا به سنگ نگاره های هخامنشی راه یافت؛ هر چند در کنده کاری نقش جانوران و صحنه آراییهای جنگ و شکار "مهارت بی نظیر آسوریان" 4 دست یافتنی نبود. انسان بالدار، نقش
اهورامزدا، عقاب و انسان عقابگونه، که در سنگ نگاره های ایران باستان جایگاه ویژه ای دارند، ریشه در سنتهای کهن مصر و بین النهرین دارند. "ثنویت ایرانی" نیز چه بسا ریشه در فرهنگ آسوری دارد؛ زیرا در مهمترین سنگ نگاره برجسته آسوری، مردوک (خدای نیکی) را در سنگ مرمری می بینیم که تیامات (خدای شر) را از پای در آورده است (ویل دورانت، ص ۲۳۶ ).بنا بر کتیبه وقایع نگار بابلی، جشن آغاز بهار نیز یک سنت بابلی (سامی) بوده است. همچنین اگر ریخت شناسی و شباهتهای فیزیکی را ملاک این مقایسه ها قرار دهیم، اتفاقا شباهت ایرانیان به اعراب بیشتر است تا شباهت آنها به هندیها و اروپاییها؛ و افزون بر این، شباهتی نیز میان هندیها و اروپاییها دیده نمی شود! پیوندهای فرهنگی –
تاریخی مردمان فلات ایران (تمدنهای جیرفت و عیلام و لولوبی و غیره) با مردمان خاورمیانه (تمدنهایمصر و بین النهرین و آسیای غربی) واقعی و مستند است؛ حال آنکه پیوند نژادی ایرانیها با "هندیهایودایی" و اروپاییها تنها بر پایه تخیلات و افسانه سازیهای استعماری ممکن گشته است! واژه "آریا" که با"ایران" همریشه دانسته اند، و امروز بازیچه دست نژادپرستان و نظریه پردازان استعمار شده است، بنا برنظر بسیاری از پژوهشگران زبان شناسی ریشه در اساطیر هندی و زبان سانسکریت دارد 5 ؛ بی آنکه به نژاد ویژه ای معطوف باشد. واژه "آریاییکارکرد طبقاتی نیز در تاریخ داشته است؛ زیرا معانی دریافتی آن ("نجیب" و "شریف" و "برتر") به طبقه استثمارگر اجتماعی و فرادستان دودمانهایی بر می گشت که خون آنها نمی بایست با خون "طبقات پست" استثمار شده در هم می آمیخت. این معنا در اروپای قرون وسطی نیز بکار رفت و اشراف اروپا (زمینداران) از "نژاد آریایی" بشمار رفتند! در آغاز عصراستعمار، تئوری "برتری نژاد آریا" نرم افزار دوگانه ای در دست فرادستان جوامع غربی برای سرکوبهایطبقاتی و سرکوب خلقهای زیر سلطه بکار رفت؛ کما اینکه گوبینو اندیشمند فرانسوی در کتاب "گفتگویی در باب نابرابری نژادهای انسانی"، از افسانه نژاد آریایی برای توجیه تضادهای طبقاتی و تضاد میان ملتها یاری جست؛ حکومت هند بریتانیا نیز نظام طبقاتی هند را با توسل به این افسانه تبیین کردجعلیات تاریخی در باره ایران باستان نیز در پی این تئوری بافیهای نژادی آغاز شد که از حکومت هند بریتانیا سرچشمه می گرفت؛ کمااینکه دسته بندی زبانهای "هند و اروپایی"، که یک سنت "علمی" شده است، ریشه در کوششهای نخستین استعمارگران غربی دارد. مردم ایران در حالی با این تئوری های استعماری از زبان کسانی چون اردشیر جی رپورتر آشنا می شدند که تاکنون واژه آریایی را نشنیده بودند؟! خلاصه هیچ آگاهی راستین علمی از هستی تاریخی و جایگاه جغرافیایی اقوامی از "نژاد آریایی" که به جلگه هند و فلات ایران و اروپا سرازیر شده اند در دست نیست؛ هر قومی که از "شمال" بسوی "جنوب" سرازیر شده است، حامل هیچ فرهنگی جز ستیزه و خشونت نبوده است و رسالتی جز ویرانی و تباهی در تمدن و فرهنگ پیشرفته"جنوب" نداشته است. با نفی افسانه نژاد "آریایی" و "رسالت تمدن سازی" آن اساس تاریخ نگاری و ایرانشناسی سنتی استعمار ساخته در هم می ریزد؛ روندی فرخنده که از دهه گذشته آغاز گشته است.

انگیزه های سیاسی سلطه جویان و نقش و نفوذ آن در تاریخ نگاری این سرزمین، پژوهش علمی در تاریخ ایران باستان را دشوار و نیازمند دقت و موشکافی بسیار گردانده است. از سوی دیگر، برای بازیابی هویت راستین ملی ایرانیان چاره ای جز بذل اراده و نیروی پژوهشی مورد نیاز برای زدودن افسانه ها و دروغها
از تاریخ ایران باستان که قوم گرایان و نژادپرستان به انگیزه های سیاسی قدرت جویانه و عمدتا در رابطه با بیگانگان سلطه گر ساخته اند، نیست. باید با کاربست روشهای علمی تاریخ نگاری به برخورد ابزاری –سیاسی با تاریخ ایران باستان پایان داد و تجربه تاریخ باستانی را بدرستی بازیافت! رویدادها، آئینها، نهادها
و چهره های تاریخی ایران باستان باید بدور از هرگونه تعصبی بازشناسی و نقد شوند تا ارزش کاربردی خود را در بازسازی هویت تاریخی مردم ایران باز یابند.

پاورقی
1-به ابتکار او بود که ملکه ویکتوریا بنام امپراتیس هندوستان تاجگذاری کرد (عبدالله شهبازی)

2کاوشهای باستان شناسی از زندگی شکوفای شهری در این سرزمینها سخن گفته اند. تمدنهای کهن در فلات ایران در این نوشتار بررسی شده اند در باره هند کهن نیز کاوشهای باستان شناسی در موهنجو – دارو از مدنیت پیشرفته ای در هزاره چهارم و سوم پیش از میلاد در سند و پنجاب حکایت می کند که با آنچه در سومر یافت شده برابری می کند. موهنجو – دارو با سومر و بابل مناسبت بازرگانی، دینی و فرهنگی هم داشته است
(ویل دورانت، تاریخ تمدن، نسخه الکترونیکی، ص317)

3برخی زبانهای اروپایی با زبانهای امروز مردمان افریقا و آمریکای جنوبی (مثلا زبان مردم پرتقال با زبان برزیلیها) یکی است؛ بی آنکه میان آنها
بتوان پیوند نژادی یافت.

4هیچ مجسمه سازی، قدیم و جدید، تاکنون نتوانسته مهارت آسوریها را کسب کند(ویل دورانت، ص ۲۳۶)

5-زبان شناسان در بررسی و ریشه یابی این لغت هنوز به نتیجه روشنی نرسیده اند. بیشتر آنها خاستگاه این واژه را به آنسوی مرزهای شرقی ایران  و به سرزمینی که امروز افغانستان نامیده می شود، حواله می دهند؛ آریا را نام باستانی شهر هرات خوانده اند. در واقع، افغانستان زودتر از ایران امروزی به این نام خوانده می شده است. برخی بر پایه اشاره های جغرافیایی بخشهای کهن اوستا زادگاه این واژه ها را شمال افغانستان امروزی پیرامون آمودریا تخمین زده اند: "نخستین سرزمین نیکی که من آفریدم، ایران ویج بود بر کرانه رود دائی تای نیک"بگفته استرابون جغرافیدان جهان باستان، آریو با هریو (هرات) همخوانی دارد و آریا سرزمینی متفاوت از آریانا می باشد؛ آریانا در شمال آریا واقع بوده است. آری زانتی همچنین نام یکی از قبایل ماد بوده است. آری همچنین در کردی بمعنای آتش و آتش افروزی و آتش پرستی است و آریان آتش افروزان یا آتش پرستان نیز معنا می دهد. باری، این واژه ها تاکنون به سرزمین، پدیده، شهر، صفت و باورهای دینی برگردانده شده است (معانی جغرافیایی و فرهنگی) ولی هرگز بر نژادی منطبق نگشته است. در هیچیک از کتیبه های باستانی از قومی که "آریایی" باشد، نام برده نشده است. این واژه ها پیش و پس ازداریوش و خشایارشا نیز بندرت در جایی دیده شده است. در کتیبه بیستون، آری ک بمعنی شورش، آری کا بمعنی شورشی و آری یا بمعنی شورشهاترجمه شده اند؛ ولی "مترجمان" هر گاه واژه های اینچنینی به شاهان هخامنشی مربوط شده است آنرا بمعنی زبان و یا نژاد آریایی گرفته اند؟! در دوکتیبه کاملا مشابه داریوش و خشایارشا این امکان برای "مترجمان" بوجود آمده که پس از عبارت "پارسی پسر پارسی" جمله را با "آریایی از نژاد آریا" ادامه دهند؛ ترجمه ای که دستاویز نژادپرستان شده است. اما در اینجا نیز واژه مشابه باید معنای مشابه داشته باشد؛ بجای "آریایی از نژاد آریا"می توان گفت "آتش افروز از تبار آتش افروزان" و یا "شورشگر از تبار شورشگران"؛ معنایی که در جهان باستان و بویژه نزد "پارسیان باستان"چه بسا نشانه بزرگی و مایه ترس در دل مردمان زیر سلطه بوده است. 
در باره واژه های ظاهرا نزدیک بهم "ایران" و "آریا" نیز باید دانست که نامهای نزدیک به هم می توانند بر معانی بسیار متفاوت منطبق شوند؛ معانی یکسان گاه با نامهای متفاوت خوانده می شوند؛ تطبیق نامها و معانی درگذر زمان تغییر می کنند؛ و در زبانهای گوناگون، نامهای مشابه چه بسا معانی متفاوتی دارند.

منبع: تاریخ سیاسی ایران باستان ص16-22
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.