اینکه "یهوه" در تورات خدایی است اساسا شرور، آزمند، خونخوار و هوسباز، بخوبی از حاکمیت این ویژگیها نزد سران سیاسی – دینی یهود خبر می دهد. از زر و زور پرستی آنها همین بس که تنها هنگامی به روز رستاخیز و کیفر و پاداش اخروی آن اندیشیدند که امید آقایی و سلطنت در این زمین را از دست دادند! (همانجا، ص ۲۶۱ ). این رفتار، مردمان میزبان را از آنها ناخشنود و حتی بیزار می ساخته است. سرکردگان یهودی از هنگام خروج از مصر و صحرای سینا و استقرار در میان کنعانیان و آرامیان و بابلیان و آسوریان و مردمان ایران و... پیوسته با همسایگان و پذیرفتگان خویش در ستیز و کشمکش بوده اند؛ بی تردید نمی توان همه مردمان یاد شده را که یهودیان را با نیکخواهی در میان خود پذیرفته بودند به "یهود ستیزی" متهم کرد؛ بلکه ریشه این ستیزه ها و دشمنی ها را باید در رفتار اجتماعی آنها و "دشمن" تلقی کردن "غیر یهودیان" جستجو کرد... اشرافیت یهود خود را مدیون کوروش و هخامنشیان می داند در حالیکه همچنان کینه بابل و تمدنهای بین النهرین را در دل دارد و از ناسزا و نفرین به شهری که پژوهشگران تاریخ تمدن "مادر شهر جهان" و "زادگاه دانش" می دانند دست بردار نیست. "ایران شناسان" صهیونیست در سرآغاز رژیم وابسته پهلوی، زیرکانه اسطوره تاریخی اشرافیت یهود (کوروش) را به اسطوره ملی ایرانیان تبدیل کردند و کوشیدند با تبلیغات دروغین بر روی تخت جمشید و هخامنشیان یک پان فارسیسم نیرومندی از میان فرهیختگان ایرانی پدید آورند که متحد طبیعی صهیونیسم در ستیز با اسلام و توده عرب باشد؛ و تا امروز نیز متکی به همین گرایش هستند!
باری، شیفتگی یهودیان به هخامنشیان و بیزاری آنها از تمدنهای پیش هخامنشی در ایران و بین النهرین چون ماد (بخاطر پیوند آنها با بخت النصر بر ضد یهودا) و بابل و آسور بخاطر جنگ با دولت یهود)، و نیز کوشش آنها در اثبات نقش تاریخی خود در پیدایی تمدن در ایران (؟!)! قابل درک است؛ ولی چرا باستان شناسی و تاریخ نگاری ایرانی باید پیرو ایده ها و حب و بغض های تاریخی اشرافیت یهود باشد؟
منابع اصلی بررسیهای تاریخی "ایران باستان"، یا بهتر است بگوییم پایه گذاران باستان گرایی آریایی پارسی چه کسانی هستند؟ گیرشمن، هرتسفلد، پوپ، اشمیت، کخ، هنینگ، دارمستتر، آستروناخ، اومستد،کریستین سن، فرای ...؛ همگی نامبردگان از هر ملیتی که هستند از اشرافیت یهود بشمارند! باستان شناسان و مورخان صهیونیست، زیرکانه و بسیار ظریف و پیچیده، کینه های تاریخی خود نسبت به اسلام و عرب را به بسیاری از ایرانیان منتقل کردند تا آنها نیز اعراب را دشمنان تاریخی خود پندارند و اسلام را تنها در بیان شعوبی و صفوی آن موسوم به "اسلام ایرانی" بپذیرند؟! دلبستگی آنها به باستان شناسی در خاورمیانه کوششی در جهت تأیید داده های توراتی بوده است؛ در این میان کوروش و دولتهای پارسی هخامنشی و ساسانی، که جایگاه ویژه ای در تاریخ و دین یهود داشته اند، در کانون کاوشهای باستان شناختی و تاریخی آنها قرار گرفتند 1. پژوهشگرانی که از بینش و روشهای اندیشه ورزان یهود آگاهند، می دانند که آنها در بازسازی دیدگاهها و خواسته های خود از درون آئینها و فرهنگهای دیگران استاد هستند 2 .