زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

نقش ویژه اشرافیت یهود در تاریخ سازی- بخش نخست

بخش نخست

درباره خاور شناسی صهیونیستها و جعل و تحریف آنها در تاریخ سخنهای بسیاری گفته شده است. نقش ویژه اشرافیت یهود در تاریخ سازی منطقه بی ارتباط با نقش تاریخی آنها در ایران و شرق باستان نیست.آنها که گویا مدتها پیش از هخامنشیان، در پی حمله شلمانصر سوم پادشاه آسور و سپس نبوکدنصر (بخت النصر) پادشاه بابل به اورشلیم، به ایران و بین النهرین مهاجرت کرده بودند، ظاهرا در میان اقوام شرقی یگانه قوم "یکتاپرست" زمان بودند؛ در اندیشه مذهبی بر آنها که آشکارا مشرک و بت پرست بودند، برتری داشتند و بگفته ویل دورانت، دین آنها از همه ادیان باستانی جز آتون پرستی اخناتون در مصر به توحید نزدیکتر بود (تاریخ تمدن، ص ۲۶۰ ). ولی "توحید" اشرافیت یهود به نژاد پرستی و شرک آلوده بود زیرا یهوه تنها یک "خدای ملی" بوده است و "بنی اسرائیل" هم قوم برگزیده او. نویسندگان "اسفار پنجگانه"یهوه را چون خدایان بین النهرین و یونان و ایران و هند و روم ... خدای قومی دانستند و از آن ابزار قدرت جویی ساختند. بگفته ویل دورانت، چون قبایل بیابانگرد بنی اسرائیل (گریخته از مصر) کنعان را تسخیر کردند، یکی از خدایان کنعانی بنام یهو را "چون خدایی در میان خدایان" پذیرفتند و در سلطنت داوود و سلیمان بود که یهوه به "تنها خدای ملی" بنی اسرائیل تبدیل شد (همانجا، ص 260-258رفتار اجتماعی سران سیاسی – دینی یهود نیز هیچ سنخیت و سازگاری با اصول بنیادین توحیدی نداشت و از دیرباز بر آزمندی و بهره کشی، فتنه گری و دسیسه چینی، و زورمداری و کینه توزی استوار گشته بودیکتاپرستی یهودی در حقیقت پوچ و بی محتوا بود؛ بجای آنکه راهنمای حق جویی و عدالتخواهی و برابری انسانها باشد، ابزار فخر فروشی و ستمگری و سروری خواهی گشته بود. 
اینکه "یهوه" در تورات خدایی است اساسا شرور، آزمند، خونخوار و هوسباز، بخوبی از حاکمیت این ویژگیها نزد سران سیاسی – دینی یهود خبر می دهد. از زر و زور پرستی آنها همین بس که تنها هنگامی به روز رستاخیز و کیفر و پاداش اخروی آن اندیشیدند که امید آقایی و سلطنت در این زمین را از دست دادند! (همانجا، ص ۲۶۱ ). این رفتار، مردمان میزبان را از آنها ناخشنود و حتی بیزار می ساخته است. سرکردگان یهودی از هنگام خروج از مصر و صحرای سینا و استقرار در میان کنعانیان و آرامیان و بابلیان و آسوریان و مردمان ایران و... پیوسته با همسایگان و پذیرفتگان خویش در ستیز و کشمکش بوده اند؛ بی تردید نمی توان همه مردمان یاد شده را که یهودیان را با نیکخواهی در میان خود پذیرفته بودند به "یهود ستیزی" متهم کرد؛ بلکه ریشه این ستیزه ها و دشمنی ها را باید در رفتار اجتماعی آنها و "دشمن" تلقی کردن "غیر یهودیانجستجو کرد... اشرافیت یهود خود را مدیون کوروش و هخامنشیان می داند در حالیکه همچنان کینه بابل و تمدنهای بین النهرین را در دل دارد و از ناسزا و نفرین به شهری که پژوهشگران تاریخ تمدن "مادر شهر جهان" و "زادگاه دانش" می دانند دست بردار نیست. "ایران شناسان" صهیونیست در سرآغاز رژیم وابسته پهلوی، زیرکانه اسطوره تاریخی اشرافیت یهود (کوروش) را به اسطوره ملی ایرانیان تبدیل کردند و کوشیدند با تبلیغات دروغین بر روی تخت جمشید و هخامنشیان یک پان فارسیسم نیرومندی از میان فرهیختگان ایرانی پدید آورند که متحد طبیعی صهیونیسم در ستیز با اسلام و توده عرب باشد؛ و تا امروز نیز متکی به همین گرایش هستند!

باری، شیفتگی یهودیان به هخامنشیان و بیزاری آنها از تمدنهای پیش هخامنشی در ایران و بین النهرین چون ماد (بخاطر پیوند آنها با بخت النصر بر ضد یهودا) و بابل و آسور بخاطر جنگ با دولت یهود)، و نیز کوشش آنها در اثبات نقش تاریخی خود در پیدایی تمدن در ایران (؟!)! قابل درک است؛ ولی چرا باستان شناسی و تاریخ نگاری ایرانی باید پیرو ایده ها و حب و بغض های تاریخی اشرافیت یهود باشد؟ 
منابع اصلی بررسیهای تاریخی "ایران باستان"، یا بهتر است بگوییم پایه گذاران باستان گرایی آریایی  پارسی چه کسانی هستند؟ گیرشمن، هرتسفلد، پوپ، اشمیت، کخ، هنینگ، دارمستتر، آستروناخ، اومستد،کریستین سن، فرای ...؛ همگی نامبردگان از هر ملیتی که هستند از اشرافیت یهود بشمارند! باستان شناسان و مورخان صهیونیست، زیرکانه و بسیار ظریف و پیچیده، کینه های تاریخی خود نسبت به اسلام و عرب را به بسیاری از ایرانیان منتقل کردند تا آنها نیز اعراب را دشمنان تاریخی خود پندارند و اسلام را تنها در بیان شعوبی و صفوی آن موسوم به "اسلام ایرانیبپذیرند؟! دلبستگی آنها به باستان شناسی در خاورمیانه کوششی در جهت تأیید داده های توراتی بوده است؛ در این میان کوروش و دولتهای پارسی هخامنشی و ساسانی، که جایگاه ویژه ای در تاریخ و دین یهود داشته اند، در کانون کاوشهای باستان شناختی و تاریخی آنها قرار گرفتند 1پژوهشگرانی که از بینش و روشهای اندیشه ورزان یهود آگاهند، می دانند که آنها در بازسازی دیدگاهها و خواسته های خود از درون آئینها و فرهنگهای دیگران استاد هستند 2 . 


پاورقی:
1-ولی نکته پرسش برانگیز آنستکه باستان شناسان صهیونیست نامبرده و نیز نویسندگان ایرانی دنباله رو آنها در نگارش تاریخ هخامنشیان خود رابی اعتناء به مندرجات تورات نشان داده اند (آنها از تورات تنها به این جمع بندی می رسند که: یهودیان همواره قدرشناس کوروش بوده اند!) و با همه ایمانی که خود به تورات دارند وانمود می کنند که نوشته های تورات بعنوان یک متن تاریخی جدی نیست و رویدادهای تاریخی را با اشارات نمادین دینی بررسی کرده است؛ در حالیکه کتب تاریخی رهبران سیاسی – دینی یهود چون آرمیا و دانیال و... در باره هخامنشیان از کتب نویسندگان یونانیکه دورتر از زمان و مکان ظهور هخامنشیان و اقدامات آنها بوده اند،ارزش پژوهشی بالاتری دارندبی اعتنایی عامدانه این مورخان به کتب عهدعتیق به نگرانی عمیق آنها از افشای حقایق تاریخی بر می گردد.

2-برای نمونه هرتسفلد درباره بابل می نویسد که آیه ۱۰۳ سوره بقره به چاهی در این شهر اشاره می کند که دو فرشته هاروت و ماروت تا روز رستاخیز در آن زندانی شده اند! (دایره المعارف اسلامی در حالیکه این دیدگاه یهودیان است و آیه نامبرده قرآنی کمتر اشاره ای بدان معنا ندارد.اندیشه ورزان یهود نه تنها در تاریخ سازی و هویت سازیهای جعلی برای ملتها نقش داشته اند که در تفاسیر قرآنی، فرقه سازی و انحرافات فکری –عقیدتی در میان مسلمین نیز نقشی "پنهان" و بس ویرانگر بازی کرده اند؛ بگونه ای که زدودن انبوه تحریفات و دیدگاهای افراطی یهودیان "مسلمان شده" در مذاهب گوناگون اسلامی کاری است بسیار دشوار ولی همچنان بسیار ضروری و حیاتی. 
باری، هرتسفلد بر پایه برخی روایات جعلی درباره "باطل بودن نماز در بابل"!؟ نتیجه گیری می کند که امام علی بابل را نفرین کرده است!؟ حال آنکه بابل در زمان امام علی شهر متروکه و ویرانی بیش نبوده است و نفرین یک ویرانه هم موردی ندارد. در تاریخ، کسی جز اشرافیت یهود بابل را نفرین نکرده است؛ هرتسفلد دیدگاه کینه توزانه اشرافیت یهود در باره بابل را زیرکانه از زبان امام علی بیان کرده است تا شاید "شیعیان"را گمراه سازد. این صهیونیست حیله گر از آموزگاران "استادان گرانمایه تاریخ ایران" در عصر پهلوی بوده است: "آقای پروفسور هرتسفلد به اشاره دولت محضر درسی در خانه خود راه انداخت و چند سالی حقیر و امثال حقیر بقدر استعداد خود از آن محضر استفاده کردیم" (محمد تقی بهار، سبک شناسی، جلد اول)؟! باز بیهوده نیست گفته شود که بیش از ۳۰ سال است زنان و مردان ایرانی به حکم تورات سنگسار می شوند؛ مجازاتی بر بنیاد روایتی بی بنیاد که ره آورد یهودیان"مسلمان شده" است! باورهای عمومی مسلمانان در باره خلقت انسان، تاریخ زندگی پیامبران و بسیاری از احکام نیز به همت تاریخی یهودیان"مسلمان شده" اساسا برگرفته از تورات است و نه قرآن. در باره تحریفات "یهودیت پنهان"(آنوسیها)در اسلام به کتابهای "اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستانهای انبیاء در تفاسیر قرآن" از حمید محمد قاسمی و "صد و پنجاه صحابه ساختگی" از مرتضی عسگری رجوع نمایید.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.