زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

نژادپرستی باستان گرای آریایی – پارسی- بخش پنجم

پژوهشهای روشنگرانه پورپیرار دستکاریهای تخت جمشید و نقش رستم و بویژه پاسارگاد را بخوبی نشان داده است: شهرک پاسارگاد و کاخهای کوروش اساسا ساخته دیوید آستروناخ و علی سامی (رئیس بنیاد تخت جمشید در زمان محمد رضا پهلوی) در کشتزار چغندر دشت مرغاب با کمک مصالح دو محوطه سنگی بیرون تخت جمشید و آثار دوره اسلامی در پاسارگاد (مسجد و کاروانسرای اتابکی) بوده است؛ پیش از آن عکس هوایی پاسارگاد در ۱۳۶۰ تنها زمین بکری مناسب کشت و زرع را نشان می دهد! (پورپیرار، ساسانیان، قسمت سوم، صفحات364-321) سفالهای یافته شده در این میدان باستانی سلوکی اند؛ سکه های یافته – شده در پاسارگاد تماما یونانی هستند؛ و حتی یک سکه هخامنشی که بتوان بموجب آن معماریهای پاسارگاد را به هخامنشیان منتسب کرد یافت نشده است. انسان بالدار پاسارگاد، که لباس عیلامی به تن و تاجمصری بر سر دارد، و روشن نیست کی و از کجا به این مکان منتقل شده است 5 ، هیچ ربطی به کوروشندارد؛ مشابه این سنگ نگاره در معماریهای کهن عیلامی و بین النهرینی و فینیقی هم دیده شده است و بویژه با یک سنگ نگاره آسوری بسیار شبیه است. جمیز ریچ در سده ۱۳ میلادی نخستین کسی بود که معبد هلنی دشت مرغاب را که مورخان و جغرافیدانان دوره اسلامی "مشهد مادر سلیمان" نامیده بودند، "آرامگاه کوروش" خواند. جیمز موریه، که سفرنامه اش همچون دیگر سفرنامه های انگلیسیها در ایران در راستای اهداف استعماری انگلیس بوده است که به تفرقه افکنی های قومی و فرقه ای در ایران توجه کافی مبذول داشته اند، آنرا نخست پذیرفت و سپس پشیمان شد؛ ولی هرتسفلد و دیگران پشیمانی او را نپذیرفتند!(مرادی غیاث آبادی، "آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد" هرتسفلد نیز سرانجام با یونانی خواندن معماری بنای نامبرده و عدم امکان آوردن مصالح و معمار یونانی در زمان کوروش، پشیمانی خود را بروز داد( ایران در شرق باستان، ص ۲۳۳ )؟!. 
نتیجه این شد که امروز "پژوهشگران در اینکه اینجا آرامگاه کوروش است اتفاق نظر ندارند. بنا از نظر تزئینات داخلی شبیه گورهای لیکیه و پامفیلیاست. در مشخصات بیرونی آن اثر معماری مصری و یونانی دیده می شود" (بارتولد، جغرافیای تاریخی ایران، ص130) .

راهکار تبلیغاتی جاعلان تاریخ ایران تکرار پیوسته و منظم 'دروغ' است که بر بستر روانشناسی اجتماعی ناکامیها و ناتوانیهای ملی کارایی چشمگیری می یابد؛ به گونه ای که پژوهشگران سطحی نگر و ناپیگیر را فریفته ساخته و با نگارش دروغها بدست این گروه و راهیابی آنها به تاریخ رسمی، هویت جعلی شکل می گیرد؛ با پیدایش هویت جعلی نیز شکافها و ستیزه های قومی بسیار و سلطه قدرتهای جهانی پایدار می ماند!
در ۱۶ شهریور 1390 ، مرادی غیاث آبادی در مقاله ای زیر عنوان "پوزش بخاطر کتاب آتشکده های ایران" از بابت اطلاعات نادرستی که در کتاب ۱۵ سال پیش خود به خوانندگان داده است پوزش خواست!وی در آن کتاب ۲۵ بنا را آتشکده زرتشتی دانسته بود که اکنون یکی از آن بناها را هم آتشکده نمی داند! وی علت این اشتباه را "باور کورکورانه از نظریه ها و ادعاهای موهوم، و بررسی نکرد دلایل و شواهد" از سوی خود دانسته است. مرادی پس از "پیگیریها و کنجکاویها" پی می برد که اردشیر جی ریپورتر، نماینده انجمن زرتشتیان هند 6 و رئیس سرویس مخفی جاسوسی بریتانیا در ایران، مروج اصلی این دروغ بوده است! اردشیر ریپورتر همچنین "ترتیبی داده بود تا با مشارکت پارسیان هند تعدادی آتشکده در تهران، یزد و کرمان ساخته شود و قدمت آنها با تبلیغات مستمر به عصرهای کهن منسوب گردد" (همانجا).
امید است که روش شجاعانه اعتراف به اشتباه و کوشش در تصحیح "نوشتارهای پیشین" به دیگر "ایران شناسان" نیز سرایت کند و تاریخ سازیهای هدفمند سیاسی پایان گیرد! ممکن است کسانیکه به جعلها و دروغها پی می برند، گمان کنند که انگیزه جاعلان شهرت و پولسازی است، ولی باید دانست که جعلها و دستکاریها در آثار و اسناد تاریخی – فرهنگی ملتها نه تنها به انگیزه های مادی و سودجویانه که اساسا به انگیزه های سیاسی صورت می گیرند. در دهه سی میلادی باستان شناسان وابسته به بخش خاورشناسی دانشگاه شیکاگو با همکاری رضا شاه پهلوی بیش از سی هزار لوح به خط و زبان عیلامی را از تخت جمشید بدست آورده و با خود به امریکا بردند و همچنان از بازگرداندن آنها به ایران و حتی در دسترس پژوهشگران مستقل گذاشتن آنها خودداری می کنند؛ الواحی که مرتبط با تمدن عیلامی است زیرا هخامنشیان ساخت تخت جمشید را بر منطقه ای عیلامی و بر متن بناها و زیگوراتهای عیلامی آغاز کرده بودند. بسیاری از آنها در این غارت بزرگ فرهنگی "از میان رفت" که شرح مستند آن در کتاب تکان دهنده و با ارزش "امریکا و ایلغار آثار باستانی ایران" از پژوهشگر ایرانی در آمریکا محمد قلی مجد آمده است.بسیار ساده اندیشی است اگر گمان کنیم که سودجویی مادی تنها انگیزه این غارت بزرگ بوده است. با دستبرد و دستکاری هدفمند و جعل و تحریف و دروغ کوشیده و خواهند کوشید تاریخ شرق باستان را به دلخواه خویش بازسازی کنند؛ و اهداف سلطه جویانه سیاسی و فرهنگی خود را پیش ببرند. کما اینکه سالها پس از غارت بزرگ دهه ۳۰ میلادی در سال 1948کتابی از جورج کامرون بیرون آمد که بر پایه همان الواح دزدیده شده عیلامی از "سامانه های پیشرفته و عادلانه کار و امور اجتماعی" در حکومت هخامنشی خبر می داد!؟ روش نیست که اگر آنها از نتایج کار خود مطمئن هستند چرا این الواح را پس از ۸۰ سال به ایران پس نمی فرستند؛ و یا در اختیار پژوهشگران مستقل قرار نمی دهند؟ باری، پس از گذشت سالها چند لوح را "ترجمه"! کردند:
"بفرمان داریوش مبلغ ۳۰۴ کارشا نقره بدست یک مدیر بین شبانان پارمیزا که مسئول کار ایشان سادومیش است و در محل مارساشکا وظایف خود را بخوبی انجام داده اند، داده شد، به هر نفر ۸ کارشا"؛ "بردکاما به شاکا خزانه دار اطلاع می دهد که بایستی مبلغ سه کارشا و دو شکل و نیم نقره به یک درودگر مصری موسوم به هردکاما سرکارگر صد کارگر، از کارکنان روزمزد پارسه بوده و ضامنش وهوکا است پرداخته شود". ولی از هخامنشیان تاکنون سکه ای بنام کارشا بدست نیامده است و پژوهشگران زبانهای باستانی نامهای بکار رفته را عیلامی می دانند. 
سارقان الواح نام داریوش و پارسه را بر آن افزوده اند تا ساختارها و مناسبات اجتماعی – اقتصادی عیلامی را بسود هخامنشیان، که آنها را "آریایی" خوانده اند، مصادره کنند 7 ؛
در هیچیک از کتیبه های داریوش نام وی اینگونه ساده و بی تشریفات شاهانه بکار نرفته است. باری، به اعتراف اشمیت، ویرانگر بناهای عیلامی تخت جمشید: "قسمت عمده الواح در وسط اتاق انبوه شده بود. بقیه در میان خاک و آوار از کف اتاق تا ارتفاع دو متر بالای آن پراکنده بود" (تخت جمشید، ص ۱۷۰ ). اسناد اداری یک امپراتوری اینگونه تل انبار نمی شوند؛ و قویا گمان می رود این الواح مربوط به روابط اداری زیگورات عیلامی و سامانه های سیاسی – اجتماعی عیلامیها باشد که با کمی دستکاری و تحریف آنرا هخامنشی جا زدند؛ وجود دو دیوار بجا مانده خشتی از معماری عیلامیها در "اتاق شماره ۳۳ این گمان را تقویت می کند. اشمیت برای نفی این حقیقت به یک فرضیه احمقانه متوسل شده: "این دیوارها قسمتی از اتاق و انبار طبقه دوم بوده که به کف این اتاق سقوط کرده است"! (همانجا، ص ۱۷۰ ).

باری، بقایای ابنیه خشت و گلی عیلامی که مورد استفاده هخامنشیان بود، در تهاجم باستان شناسان اعزامی سلطه گران جهانی از میان رفت: "ما موفق نشدیم دیوارها را بهمان بلندی که از دل خاک بیرون آورده می شد و در بعضی نقاط چندین متر بود بوسیله پوشش آجری بر روی آنها نگهداری کنیم. ناچار لازم بود دیوارها را تا ارتفاع نیم متری سطح زمین کوتاه و بالای آنها را با آهک و کاهگل اندود کنیم"(همانجا، ص 155)
دژ بزرگ عیلامیها در نقش رستم را هم به یک زمین هموار تبدیل ساختند و سنگهای معابد یونانی در جنوب تخت جمشید هم بدستور آستروناخ برای نوسازی کاخهای کوروش به پاسارگاد برده شد (پورپیرار، ساسانیان). بقایای زیگورات خشتی و گلی عیلامی را در تخت جمشید، و دژ بزرگ عیلامیان را در نقش رستم، که در عکسهای قدیمی آنها بخوبی نمایان است، از میان بردند تا این دو میدان باستانی را دربست هخامنشی بشناسانند! در حالیکه مکعب نقش رستم و قرینه فرو ریخته آن در پاسارگاد موسوم به بنای "زندان" همانقدر که به معماری عیلامی شباهت دارد از معماری هخامنشی متفاوت است! بی تردید اثبات "شکوه تمدن هخامنشی" دستمایه بهتری برای نژادپرستی "آریایی" بود؛ و مراکز جهانی ایران شناسی هم حکومت هخامنشیان را به انگیزه های روشن سیاسی 8 ، نژادی 9 و مذهبی 10 سر آغاز ایران باستان ساختند و تخت جمشید یکدست شده را نماد ملیت ایرانی! .
پاورقی:

5-جغرفیدانان و مورخان دوره اسلامی حتی ابن بلخی و اصطخری که از دیار فارس بسیار نوشته اند هیچ سخنی در باره این انسان بالدار ندارند؛ نخستین جهانگردان خارجی در قرن هفدهم نیز همچون نویسندگان اسلامی تنها از معبد هلنی پاسارگاد، که "مشهد مادر سلیمان" و سپس "آرامگاه کوروش" خوانده شد، سخن گفته بودند. 

6- بموجب افسانه "سنجان" اینان از تبار اشراف و موبدان ساسانی اند که پس از "حمله اعراب" به هندوستان کوچیده اند!؟ این افسانه به قرن ۱۷ میلادی یعنی دست کم ۳۰۰ سال پس از ورود اسلام به ایران مربوط می شود؛ در حالیکه مورخین و باستان شناسان و جغرافیدانان شهری بنام "سنجان" در سرزمین گچرات را هنوز شناسایی نکرده اند؛ شهری که همچون "گنج شاپیگان" اسرار آمیز است! بهر حال "پارسیان هند" نه تنها از نظر تاریخی بلکه از نظر مردم شناسی نیز هندی بشمار می روند؛ و بسیاری از پژوهشگران آنها نیز افسانه سنجان را نمی پذیرند (نریمان پارسی، بهرامشاه ناسیک والا، بیژن باتنا). 
باری، این افسانه در آغاز تهاجم استعمار پرتغال به هندوستان ساخته و پرداخته گردید. پیش از آن این جماعت شناخته شده نبودند. آنها نخستین گروه از هندیان بودند که به خدمتاستعمارگران پرتغالی در آمدند و ابزار پیشبرد سیاست استعمار در هندوستان گشتند. مزدوری استعمار چنان بر وضع و حال این جماعت سودمند و خوش افتاد که پس از پرتغالیها نیز به خدمات انگلیسیها در آمدند و کارگزاران بومی انگلیس در منطقه شدند! آنها بسان مزدوران وفادار استعمار، جنگهای تجاوزکارانه و جنایتکارانه انگلیس را لازمه صلح جهانی و پیشرفت تمدن و آزادی می خواندند؛ برای پیروزی انگلیسیها در جنگ و گسترش سلطه جهانی بریتانیا دست به دعا بودند؛ و همه جا به جاسوسی برای انگلیسیها مشغول بودند (عبدالله شهبازی – سر اردشیر ریپورتر، سرویس اطلاعاتی بریتانیا و ایران). رسالت استعماری این گروه قومی – مذهبی در عین ستیز با میهن دوستی راستین، پراکندن احساسات ویرانگرانه ناسیونالیستی و نژادپرستانه است. باری، اردشیر ریپورتر و پسرش شاپور از بزرگترین عوامل اطلاعاتی انگلیسیها در ایران نیز از همین جماعت بودند. اردشیر و ارباب جمشید جمشیدیان (تجارتخانه او در راستای اهداف استعمارگران کانون قاچاق اسلحه و مهمات به ایران بود – همانجا) از زمینه سازان کودتای رضا خان میر پنج در ایران بودند؛ آنها به فرقه بهاییت نیز توجه داشته و برای تقویت آن ۲۵۰ زرتشتی را به بهایی گری تشویق کردند که زرتشتیان متعصب گروهی اززرتشتیان بهایی شده را در یزد و کرمان کشتند و گورستانهای آنها را ویران کردند (همانجا)

7- چگونه ممکن است امپراتوری با آنهمه غرور فرمانروایی مطلقه بر "مردمان بسیار" و "زمین پهناور" که "بر شاهان جهان شاه است"، فرمان پرداخت دستمزد چوپانان یک محل را خود صادر کند؟ کسی که به گفته خود مردمان بسیاری را سرکوب و کشتار و شکنجه کرد و از بنده کردن ملتها بخود می بالید (کتیبه بیستون) چگونه چوپان نوازی می کرد؟

8- حکومت هخامنشی نماد باستانی سلطه گری و توسعه طلبی است؛ و ایندو نیز ستون پایه های سیاست استعمارگرانند

9-بر پایه این فرضیه بی بنیاد نو ساخته که هخامنشیان یا "پارسیان باستان" با اروپاییهای استعمارگر از یک نژاد (نژاد "آریایی") هستند.

10-کوروش اسطوره تاریخی اشرافیت یهود بوده است و ایران شناسان بیگانه هم اساسا صهیونیست بوده اند!
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.