زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

نژادپرستی باستان گرای آریایی – پارسی- بخش چهارم

جعل سکه و کتیبه و سفال و کاسه و بشقاب و ... برای هخامنشیان و ساسانیان، و دستکاری در بناهای تاریخی و سنگ نبشته های این دوره نیز بسیار دیده شده است؛ کما اینکه ریچارد فرای در دفاع از کار رسوایی برانگیز خود نوشت: "تجارت سکه ها، سفالینه ها، بشقابهای نقره ساسانی، منسوجات، مفرغهای لرستان و مجسمه های بودایی قندهار که در راولپندی ساخته اند بسیار پر منفعت تر و پر رونق تر از ساختن کتابهای جعلی است"
درباره این جعل، محمد معین در نامه ای به مجتبی مینوی نوشت: "از این پس باید با نظر تأمل و تردید در نسخ خطی بنگرند. حتی تصور می کنم قدری این موضوع را باید تعمیم داد و به کتیبه ها و سکه ها و ظروف قدیم! که در سالهای اخیر پیاپی عرضه می شوند، با نظر تردید نگریست". وی سپس از دو کتیبه ای که در آمریکا به نمایش گذاشته و گفته اند که در بازار همدان خریداری شده (؟!) و در آنها ارشام وآریارمن، نیاکان داریوش، خود را "شاه بزرگ، شاه شاهان"!؟ نامیده اند، نام می برد و خواهان آزمایش فنی آنها می شود 2 . اما گیرشمن در کتاب خود بسیار شتابزده این دو کتیبه را از "مهمترین اکتشافات"؟! دانست (نامه بهارستان، دفتر پنجم)؛ روشن نیست ارشام و آریارمن، و نیز کوروش در پاسارگاد، چگونه به خطی کتیبه نوشته بودند که بعدها بفرمان داریوش اول اختراع شد؟!
گیرشمن از غارتگران و جاعلان آثار باستانی ایران و تحریف کنندگان تاریخ ایران باستان است که از دهه کار ویرانگر خود را آغاز نمود. دولت مصدق درخواست کاوشگری باستان شناختی او را رد کرده بود ولی دستگاه پهلوی دست او را در این کار باز گذارد و نشان سپاس هم به او اعطاء نمود! 3 

جاعلان آثار باستانی، که در کار جعل پیشینه دو قرنه داشته و بسیار زبردست هستند، همچون یک باند جهانی مافیایی عمل کرده و در پیوند با لایه های پنهان قدرت در نظام جهانی سلطه هستند؛ به انگیزه های سیاسی سلطه جویانه دست به جعل می زنند و با تمام قوا از جعل خود نیز حفاظت می کنند و مبنای تاریخ سازیها و فرهنگ سازیهای ویرانگر قرار می دهند. امروز در موزه های اروپا آثار بسیاری از "دوران هخامنشی و ساسانی" وجود دارد که نه شماره کاوش دارند و نه گزارش کشف؛ میدان کشف و دلیل دوران شناسی آنها هم روشن نیست. 
"سازندگان اینگونه اشیاء تقلبی که دارای ذوق و استعداد هنری هستند، گاه مدت زیادی به تحصیل و بررسی آثار تمدنهای گذشته پرداخته و پس از آشنایی کامل با کیفیت و خصوصیات آثار هنری و صنایع تمدنهای باستانی مبادرت به تقلید و تولید اینگونه اشیاء ساختگی و تقلبی می نمایند... حتی کارشناسان موزه ها که عموما از باستان شناسان با تجربه هستند در مورد تشخیص اصالت اشیاء تقلبی شک و تردید نموده و بر آن صحه می نهند"(عزت الله نگهبان، مروری بر ۵۰ سال باستان شناسی ایران،ص51)4؛ بنظر می رسدتاریخ سازان، ساخت این اشیاء را به هنرمندان سفارش می دهند! 
باری، با اینکه بگفته نگهبان اشیاء جمع آوری شده و خریداری شده و بدست آمده در حفاریهای غیر مجاز "هیچگونه ارزشی از نظر علمی بعنوان مدارک باستان شناسی ندارند" (همانجا، ص ۱۲۸ )، متأسفانه پایه ایران شناسی قرار گرفته اند!؟ پژوهشگران به بسیاری از کتیبه ها نیز به دیده تردید می نگرند؛ و هنگامی که می بینیم مثلا در گنجینه تصاویر کاخ گلستان عکسی از گور منسوب به داریوش از دوره قاجار بنام "مدفن دارا پادشاه ایران" موجود است که برخلاف امروز حاوی هیچ کتیبه ای نیست، و تا این اواخر نوشته ای باستانی بر دیوارهای "کعبه زرتشت"موجود نبود، تردیدها نسبت به کتیبه ها بیشتر هم می شوند.
در باره آثار هنری بدست آمده هم باید گفت که کارشناسان در اصالت آنها تردید دارند. نویسندگان موزه ملی ایران در کتاب " ۷۰۰۰ سال هنر ایران" خود پس از معرفی ظروف هخامنشی اعتراف می کنند که: "اصالت ظروف زرین بدست آمده مورد تردید است(ص ۲۱۳ ). بگفته گانتر و پل جت "جعل آثار فلزی ایران باستان برای کلیه موزه ها امری عادی بشمار می آید" (فلزکاری ایران، ص ۲۷ ). 
برخی از این آثار نه تنها کارشناسان که هر بازدید کننده ای را هم به تردید می اندازد. برای نمونه می توان به "جام زرین خشایارشا" و ریتون طلایی به شکل شیر بالدار، یافته شده در همدان، اشاره کرد که گویی هم اکنون از کارخانه بیرون آمده اند! نه شماره کاوش دارند و نه گزارش کشف! سازندگان آن جام زرین برای ازمیان بردن تردیدها، از جانب خشایارشا، به سه زبان باستانی نوشته اند: "این جام من است"!؟ پژوهشگر تاریخ ایران باستان از خود می پرسد که چگونه پادشاه جهانخواری که به یونان لشکر کشی می کند، از داشتن یک جام طلایی همچون کودکی بر سر ذوق می آید که به سه زبان این دارایی را به رخ تاریخ می کشد؟ این کتیبه نه تنها شک را نمی زداید بلکه خنده را نیز بر آن می افزاید. براستی چرا خشایارشا از تاریخی ترین رویدادهای سیاسی زمان خود یعنی جنگهای سالامین و ترموپیل و پلاته، که هرودوت در کتاب تواریخ خود به تفصیل از آنها سخن گفته است، کمترین چیزی بر روی سنگ ننوشته ولی داشتن جامی را کودکانه به رخ آیندگان کشیده است؟ آیا داشتن یک جام طلایی و یا پافشاری پرسش برانگیز بر مشارکت پدرش در ساخت کاخی در تخت جمشید مهمتر از گزارش رویدادهای جنگ یونان به تاریخ بوده است؟

باری، پژوهشگران به حق در اصالت بسیاری از سنگ نبشته های هخامنشی تردید کرده اند؛ بویژه آنها که اصلشان از میان رفته و امکان سنجش و آزمون از میان رفته است. پاک کردن و از میان بردن کتیبه های نقش رجب، نقش رستم و سنگ تراشی شیخ خان در پل ذهاب؛ ویران کردن کتیبه اورارتویی قلعه جوان در نزدیکی عجب شیر با ابزارهای کوبشی، ساخت سنگ نبشته هایی برای داریوش در تخت جمشید و نقش رستم، ویرانی سکوهای نیایش در برج نقش رستم موسوم به "کعبه زرتشت" و جعل کتیبه بر دیوارهای آن،دستکاریهای هدفمند در تخت جمشید، پاسارگاد و نقش رستم جهت محو آثار عیلامی و یونانی از نمونه کارهای سلطه گران بیگانه و همکاران ایرانی آنها در دوره پهلوی در مسیر ساخت یک تاریخ پارس مدارانه و یک هویت دروغین ملی برای تفرقه افکنی در میان مردمان خاورمیانه بوده است.

پاورقی:

2هیچ نشانه باستان شناختی و تاریخی از پادشاهی این دو نفر موجود نیست و باید گفت که اگر هم این دو شاه بوده اند، جز شاهان کوچک محلی در فارس نمی توانستند بود. افزون بر این، از آنجا که آریارمن با کوروش اول و ارشام با کمبوجیه اول و کوروش دوم (بزرگ) همزمان بوده اند، باید پرسید که چگونه اینها در یک سرزمین کوچک همزمان "شاه بزرگ، شاه شاهان" بوده اند؟! برای حل این تناقض گفته اند که چش پش کشور خود را میان دو پسرش (کوروش اول و آریارمن) تقسیم کرد؛ در اینصورت مشکل پادشاهی همزمان ایندو حل می شود، ولی شاهانی کوچکتر از پیش می شوند! ضمن آنکه جدا کردن پارس از انشان نیز محل تردید جدی است. انشان نام عیلامی منطقه ای است که بعدها پارس نامیده شد. سرانجام می توان پرسید که کتیبه این دو "شاه هخامنشی" در همدان (مقر فرمانروایی مادها) چه می کرده است؟

3-عزت الله نگهبان، که به پدر باستان شناسی بومی ایران معروف است، از هنگامی یاد می کند که در پایان سال ۱۳۳۷بهمراه گروهی از دانشجویان باستان شناسی دانشگاه تهران به بازدید کاوشهای گیرشمن در نیایشگاه چغازنبیل رفته بودگیرشمن در پاسخ دانشجویی که از غیبت بازرس اداره باستان شناسی پرسیده بود، می گوید: با او قرار گذاشته ایم که او در تهران بماند و "فوق العاده" بگیرد تا ما هم آزادانه هر کاری خواستیم انجام دهیم! گیرشمن چند سال پس از آن که نگهبان به معاونت اداره باستان شناسی رسیده بود، برای از سر گیری کاوشهای شوش به ایران می آید و با پافشاری بسیار خواهان همان بازرس (هوشنگ بهرامی) می شود!؟ ولی نگهبان بر گزینش بازرس دیگری (اسماعیل نفیسی) مصمم میگردد وبه بازرس سفارش هم می کند که بر کار گیرشمن نظارت دقیق داشته باشد. گیرشمن به بازرس جدید می گوید که نیازی به تهیه فهرست روزانه از اشیاء کشف شده نیست و بازرس قبلی چنین کاری نمی کرد! و زمانی که متوجه می شود بازرس وظیفه شناس کار خود را پیگیری می کند، او را تهدید می کند که اگر ادامه دهد او را دیگر به چغازنبیل نمی برد! و تهدید خود را هم عملی کرد! و چون بازرس شخصا برای انجام وظیفه به آنجا می رود، کارگران بدستور گیرشمن اشیاء پیدا شده را برای فهرست برداری در اختیار او نمی گذارند! شگفت انگیز آنکه ژاندارمری چغازنبیل هم به بازرس کمک نکرده و می گویند دستور دارند تنها از گیرشمن اطاعت کنند!؟ و باز شگفت انگیزتر آنکه پاسگاه ژاندارمری چغازنبیل نیز بنا به خواست گیرشمن تاسیس شده و قرار هم بوده که تنها زیر نظر او انجام وظیفه کند!؟ (عزت الله نگهبان، "مروری بر پنجاه سال باستان شناسی ایران صفحات ۲۶۳تا ۲۷ )

4-اسکار ماسکارلا، مورخ و باستان شناس، در کتاب جنجالی "دروغی که بزرگ شد" و نیز در مصاحبه زیر از وفور آثار جعلی در موزه ها و دست داشتن مقامات غربی در حفاریهای غیر مجاز در ایران و عراق، و نابودی تاریخ تمدن و فرهنگ این دو کشور سخن گفته است:
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.