زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

تمدن کلاسیک ایران پس ازاسلام

پس از ورود اسلام به ایران و از حدود قرن اول هجری،از آمیزش چند عنصر فرهنگی مختلف،تمدنی پدید می اید که مورخان به غلط آن را "تمدن اسلامی" ایران می نامند.حال آن که تمدن اسلامی،به آن ساختار و مدنیتی گفته می شود که وجه غالب و صورت حاکم برآن اسلامی باشد.درحالی که پس از شهادت حضرت امیر(ع)به سال چهلم هجری و سیطره معاویه و سپس یزید و دیگر خلفای اموری و عباسی ،آنچه " تمدن اسلامی" ! نامیده می شود،با غصب مقام ولایت معصوم(ع) توسط خلفای جابر و جدایی وِلایت از وَلایت،عملا مسیری خلاف آرمان های عدالت طلبانه و متعالی اسلامی را طی کرد.به راستی می توان جامعه ای را که در آن امام معصوم(ع) به زندان انداخته می شود و یا شهید می گردد و خلیفه ی ان،فرد منحرف و خلاف کاری چون هارون است ،اسلامی دانست؟ البته در آن تمدن،مایه ها و عناصری از از اندیشه ها و تعالیم اسلامی وجود داشته است؛اما به هیچ روی نمی توان آن را دقیقا و یاحتی مسامحتا اسلامی نامید.در آن تمدن،عناصر و مولفه های تفکری و فرهنگی مختلفی با یکدیگر پیوند خورده بودند که یکی از آنها( و نه وجه مسلط و غالب آن)میراث تعالیم قدسی اسلامی و آموزه های معصومی (ع) بود.
ایران از قرن اول هجری جزو متصرفات اعراب مسلمان در آمد و مردم،این دین نجات بخش را پذیرا شدند و به آن ایمان آوردند. دراینجا تدریجا تمدنی شکل گرفت که تا آستانه ظهور مشروطه و قرن سیزدهم تداوم داشته است.این تمدن را " تمدن کلاسیک ایران پس از اسلام"نامیده ایم(و چنان که گفتیم،اصلا نباید آن را مصداق یک تمدن اسلامی دانست؛ بلکه می توان گفت،عناصر تعالیم قدسی اسلامی به عنوان یک مولفه در آن حضور داشته است). " تمدن کلاسیک ایران پس از اسلام" از پنج آبشخور فرهنگی و میراث تاریخی بهره مند شده است و به عبارت دیگر،پنج مولفه و عنصر فرهنگی ذیل در شکل گیری و تداوم آن نقش داشته است:
1-میراث به جای مانده از تمدن دیرینه سال و آغازین ایرانی که بعضا و تا حدودی در قالب برخی باورها و آداب و عادات خرده فرهنگ های کوچک،در قرون پس از اسلام تمدن ایرانی نیز به حیات ادامه داده است.
2-میراث به جای مانده از سیطره پارس ها و سلسله موسوم به اشکانیان و ساسانیان که به ویژه در دوره هخامنشیان و برخی مقاطع بعدی به شدت متأثر از عنصر یهودی بوده است و حضور مخرب و نیرومند این عنصر،متاسفانه در تمام تاریخ و ادوار حیات " تمدن کلاسیک ایران پس از اسلام" تداوم یافته است. اگر چه میزان و مراتب و صور آن در مقاطع مختلف تغییر کرده است.
3-عنصر فرهنگ هلنیستیک و یونانی مآبی که در هیئت سلطه نیروی مهاجم مقدونی و سپس سلوکیان و اشکانیان در عهد باستان و نیز قرن سوم هجری قمری به بعد،با ظهور و بسط امواج "نهضت ترجمه" و نفوذ فلسفه یونانی،تداوم یافته است و نقش مهمی را در برخی قلمروهای فرهنگی تمدن کلاسیک ایران بازی کرده است.
4-عنصر تأثیرات برجای مانده از میراث عرب جاهلی که بیشتر در قالب سلطه امویان و تاثیرات فرهنگی به جای مانده از آنها و تبعات سیطه ایشان ظاهر گردیده و آمیخته با تار و پود عوامل و مولفه های دیگر،تاحدودی تداوم حضور یافته است.
5-مولفه دیگری که در شکل گیری تمدن کلاسیک ایرانی نقش مهم(اما نه غالب و تعیین کننده)داشته است،میراث تعالیم قدسی اسلام اصیل بوده است،اسلامی که ائمه(ع)مراتب باطنی آن را تفسیر و تأویل می کردند و فقهای شیعه با شجاعت و غیرت،وجوه بسیاری از آن را از گزند تندباد حوادث حفظ کرده و به صورت مجموعه ای عظیم و فوق العاده از معارف قدسی و آسمانی پاس داشته و به تبلیغ آن پرداختند.بخشی از این معارف اصیل معنوی،گاه در قالب تعالیم عرفانی و گاه در قالب حکمت انسی حکیمان شیعه،در شاکله تمدن کلاسیک ایران می نامیم، حفظ گردیده و به حیات و حضور بعضا تاثیرگذار خود ادامه داده است.بنابراین تمدن کلاسیک ایران،اگر چه یک تمدن ماهیتا اسلامی نبوده است،اما از بسیاری مواهب معانی و مایه های قدسی تعالیم اسلامی به ویژه در برخی قلمروهای تفکری و فرهنگی خود،نظیر جریان حکمت معنوی حکیمان انسی شیعه و به ویژه بسیاری از آموزه های مبتنی بر کتاب و سنت اسلامی فقاهتی شیعه،بهره مند شده است. 
به هرحال ،از آمیزش و سنتز پویای پنج مولفه فرهنگی یاد شده،ساختار فرهنگی و شاکله تمدن کلاسیک ایران شکل گرفت و پدید آمد.این تمدن در طی حیات خود، ادواری را طی کرده است و از ویژگی های کلی و مشخصی برخوردار است و باید موضع یک تحقیق جداگانه قرار گیرد. اما به اختصار می توان گفت که از اواخر دوره خوارزمشاهیان(628-490ه.ق) دوره سراشیبی و فتور این تمدن آغاز می گردد و در دره "ایلخانان مغول"(736-654ه.ق) تداوم می یابد و در روزگار تیموریان به اوج خود می رسد و چیزی که " تمدن کلاسیک ایران" را از انحطاط کامل پس از عهد تیموری نجات می دهد؛ظهور و حضور پررنگ برخی وجوه و جلوه های عنصر شیعی بود که در قالب سلطنت صفویه،تاحدودی ظرفیت های نهفته و بالقوه دیگری در تاریخ ایران را عینیت می بخشد و در دوره صفویه در قالب یک رستاخیز درخشنده اما کم دوام خود را نشان می دهد.یا نابودی صفویه،عصر انحطاط ” تمدن کلاسیک ایران" آغار می شود(علائم و رگه هایی از این انحطاط،حتی در برخی وجوه تمدن صفویه هم دیه می شود) و در قاجاریه،به ویژه پس از فتحعلی شاه،این انحطاط تاریخی به یک "انقراض" تبدیل می شود.ایام سلطنت ناصرالدین شاه(به ویژه دهه های پایانی آن) و مظفر الدین شاه و پس از آن،نمونه کامل انقراض تمدن کلاسیک ایران" هستند. در واقع مشروطه را می توان نقطه نهای انقراض تمدن کلاسیک ایران پی از اسلام و آغاز دوره جدید "شبه مردن" و یا "تجدد گرایی سطحی" و یا دوران تجدد مآبی دانست. البته این نکته ظریف اما بسیار مهم باید توجه کرد که انقراض و به تمامیت رسیدن " تمدن کلاسیک ایران س از اسلام" برخلاف آنچه برخی مغرضان و مستشرقان وروشنفکران مرید آن ها تبلیغ کرده و می کنند،به معنای پایان و یا انقراض عهد و عالم اسلامی نبوده و نیست؛ زیرا چنان که گفتیم،اساسا وجه غالب واصلی تمدن کلاسیک ایران را صورت نوعی تفکر اسلامی تعیین نمی کرده این تمدن،اساسا تمدنی اسلامی-شیعه نبوده است؛هرچند که ملفه تفکر شیعی، به ویژه در قلمرو اسلام فقاهتی و برخی چهره های بزرگ روحانیت شیعه و نیز جریان حکمت معنوی حکیمان انسی شیعه و برخی جلوه ها و جریان های دیگر ملهم از تعالیم قدسی معصومین(ع) به عنوان یک نیروی مهم و تاثیر گذار در آن حضور داشته است.دقیقا به همین دلیل است که می توان گفت، تمدن کلاسیک ایران به انحطاط گرایید و از جهات زیادی به ماده ای برای صورت غرب زدگی شبه مدرن و تجددمآبی سطحی بدل گردید،اما روح و جان و جوهر تعالیم شیعی بر جای ماند و در مقابل سیطره غرب زدگی شبه مدرن مقاومت نمود و در نهایت،در هیئت انقلاب اسلامی ایران، بخشی از ظرفیت های بالقوه خود را به فعلیت درآورد؛ و حماسه ای شگفت انگیز و بی نظیر تحت عنوان موج رستاخیز و بیداری اسلامی آفرید.
شهریار زرشناس- نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران جلد اول ص91-95

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.