زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

اسلام و عصبیت قومی

پیش از اسلام، جامعه عربستانساختاری قبیله ای داشت. عصبیّت قبیله ای انگیزه جنگھا و خونریزیھای بسیار زیادی در میان اعراب بود که گاه تا سالیان متمادی به درازا می کشید. اسلام آئین و 'بعثت' نوینی بود که نظم کھن اجتماعی را در شبه جزیره عربستان در ھم ریخت و در پی بر پایی نظمی نو بود که در آن از امتیازات و تبعیضات قومی – قبیله ای و نژادی اثری نباشد. با اینکه قرآن به زبان عربی است، و اسلام از میان اعراب سر بلند کرد ولی کوچکترین نشانه ای از عربیّت (قومیّت عربی) در قرآن و سنّت پیامبر به چشم نمی خورد. اسلام بمثابه یک آئین بشری – جھانی (فرا قومی) ملاک برتری و شایستگی را از قوم و قبیله و نژاد به ارزشھای انسانی و عمل صالح منتقل نمود (٩). با مختص کردن ستایش به پروردگار یکتا و اعلام برابری انسانھا، اسلام در مدت کوتاھی توانست در اندیشه ھا و دلھای مردمان تحت ستم جھان جای گیرد و ستون پایه قدرتھای جھانی را سست و آماده فروپاشی گرداند...
اما جنبش توحیدی اسلام در زمان حیات پیامبر نتوانست ارزشھای انسانی را در اندیشه و روان مسلمانان جایگزین عصبیّتھای قومی و قبیله ای سازد، و فرھنگ قبیله ای عصر جاھلیت کمابیش در اذھان مسلمانان باقی ماند. 
خانه نشین کردن جانشین شایسته پیامبر و انحرافات سیاسی – عقیدتی خلفای این دوره، منجر به بازگشت عصبیّت ھای قبیله ای و رشد برتری جویی قومی و نژادی در میان اعراب گردید تا جاییکه "اسلام" نیز بتدریج نرم افزار عصبیّت ھای عربی گردید! 
با خانه نشینی رھبری ذیصلاح، جھان بینی توحیدی اسلام در فرھنگ بسته قبیله ای و اشرافیت و عربیّت گرفتار شد و از رسالت آزدیبخش جھانی خویش باز ماند. اسلام که در زمان پیامبر بلال حبشی برده سیاه پوست (١٠ سلمان فارسی، صھیب یونانی و ... را به حکم تقوا و عمل صالح بر اشراف عرب و توانگران قبیله قریش برتری داده بود، پس از پیامبر در برخورد با اقوام بیگانه یا "عجم" (١١) معیارھای توحیدی فرا قومی اش را از دست داد و رنگ قومیّت عربی گرفت. 

طبقھ حاکمه عرب پس از پیامبر بتدریج و در یک روند رو به رشد انحرافی اسلام را آئین نژادی و ابزار برتری جویی و سلطه گری عرب بر عجم ساخت. با خانه نشین کردن علی رھبری جامعه اسلامی بدست کسانی افتاد که از عربیّت و فرھنگ شرک آمیز قبیله ای فاصله نگرفته بودند. تأثیر زیانبار این رویداد بویژه بر "جھاد اسلامی" بسیار بارز بود. امر ترویج و گسترش جغرافیایی اسلام را کسانی عھده دار شده بودند که بعضاً ھمچون خالد بن ولید ھیچ بویی از تربیت و اخلاق اسلامی نبرده بودند و با انگیزه ھای مادی (قومیّت، افتخار طلبی و غارتگری) برای شرکت در "جھاد" از ھم پیشی می گرفتند.
یکی از پیامدھای فتوحات نظامی و جھانگیری خلفای سه گانه، تقویت مبانی قومیّت عربی و فاصله گرفتن بیشتر از ارزشھای فرا قومی اسلام بود بویژه آنکه زمامداران جامعه اسلامی با دیدگاھھا و روشھای اسلامی برخورد با اسرای جنگی نیز بیگانه بودند.

قرآن ھرگز به بردگی اسیر جنگی فرمان نداده است. در سوره محمّد آیه ۵ که مربوط به رفتار با اسیران جنگی است، دو راه به مسلمانان پیشنھاد می شود که ھر دو در نھایت به آزادی اسیر می انجامد: یک راه "فدیه گرفتن" در ازای آزادی اسیر است (مبادله اسیران نیز از موارد "فدیه" بشمار می رود)، و راه دیگر آزادی بی قید و شرط اسیر و "منّت نھادن" بر دشمن است. راه سومی در قرآن پیشنھاد نشده است و بطور اولی ھیچ سخنی از برده کردن اسیر در میان نیست. لذا در ھیچیک از جنگھای صدر اسلام که به فرماندھی یا به نظارت پیامبر صورت می گرفت، اسیران به بردگی گرفتھ نشدند. در جنگ بدر و حنین و فتح مکه و طائف که بسیاری از مشرکین عرب بدست مسلمانان اسیر شدند، بیشترشان بدون فدیه آزاد شدند، اما سران مشرکین که محرّک جنگھا بوده و ثروت بسیار اندوخته بودند، با دادن فدیه آزاد شدند (١٢)

عصبیّت قومی جانشینان پیامبر، رفتار اسلامی یاد شده با اسیران جنگی را دستخوش دگرگونی کرد. اینان که پنداشته بودند اسلام تنھا با بردگی عرب مخالفت داشته است، اسرای جنگی از اقوام غیر عربی را به بردگی گرفتند. در این باره ابن اثیر می نویسد: " چون خلافت به عمر رسید گفت: اکنون که خداوند عجم را برای شما تسخیر نمود و بر وسعت فتح افزود، زشت است عربان مالک یکدیگر باشند ". پس عمر مقرّر داشت که ھیچ عربی مملوک یا بنده نباشد (طبری). 

با اینکه قرآن پیوندھای قومی – نژادی را گسست و پیوندھای اعتقادی را جایگزین نمود، ولی ذھن و زبان عمر ھمچنان به عربیّت و ارزشھای فرھنگ جاھلی آلوده بود. در ھمین راستا عمر ازدواج اعراب با ایرانیان را نیز ممنوع ساخت. در دوره عثمان فرھنگ جان گرفته قومی – قبیله ای بر اندیشه ھا و ارزشھای توحیدی اسلام چیرگی یافت. افزایش شکافھای طبقاتی و تراکم ثروت در دست اشرافیت عرب به تسلط بر اقوام بیگانه انجامید تا جاییکه قانون و اجرای عدالت قضایی نیز از ملاحظات قومی و قبیله ای اعراب در امان نماند. بزرگان مدینه عثمان را از اینکه عدالت را در باره خلیفه زاده ای که به ناحق خون یک ایرانی مسلمان را ریخته بود، اجرا کند، باز داشتند (١٣)

در دوره بنی امیه، قومیّت عربی تمامی پیرایه ھای اسلامی را زدود و 'خالصانه' بر سراسر جھان اسلامی حاکم گردید! ستم و تبعیض قومی به اوج حدّت و شدّت خود رسید. ملتھای غیر عرب، که خراجھای سنگین دوره عمر را بر دوش داشتند، می توانستند با مسلمان شدن از پرداخت جزیه معاف گردند، ولی امویان که "جھاد اسلامی" را اساساً پوشش زورمداری، قومیّت عربی و جنگھای غارتگرانه کرده بودند، از اسلام آورندگان نیز جزیه می ستاندند! بر طبق قانون امویان، اعراب می توانستند خارج از جزیره العرب نیز مالک زمین
گردند، کاری که در خلافت ابوبکر و عمر جایز نبود. نتیجه این قانون ستمگرانه آن شد که حاصلخیز ترین اراضی کشاورزی در مصر و عراق و ایران بدست گروه اندکی از زمینداران عرب افتاد که توسط مردم بومی آنجا از زمین حاصل بر می داشتند. ص125-126

٩- " ای مردم ما شما را از مرد و زن آفریدیم و قرار دادیم شما را در اقوام و قبائل گوناگون تا یکدیگر را بشناسید. (اما) بدرستی ارزنده ترین شما نزد خدا پرھیزگار ترین شماست " (سوره حجرات، آیه ١٣). ھمچنین پیامبر در روز فتح مکه و پیروزی انقلاب توحیدی در یک سخنرانی عصبیّت ھای جاھلی (قومی و قبیله ای) را اینگونه محکوم کرد:
'' ای مردم خداوند بزرگی و برتری دوران جاھلیت را از میان برد و نیز فخر و برتری جستن به نیاکان را، شما ھمگی از آدم و آدم از خاک است. آگاه باشید برترین بندگان کسی است که تقوا دارد. ھر کس را که عملش پایین آورد، حسبش بالا نمی برد. تمام خونھایی که در عھد جاھلیت ریخته شد و کینه ھا و دشمنی ھا ھم اکنون و تا روز رستاخیز زیر پای من است ''.
البته ارزشھای انسانی و نیک کرداری ملاک برتری معنوی افراد نزد خداست، و نه عامل برتری در کسب حقوق انسانی و ثروتھای اجتماعی.

١٠ - پیامبر در میان آنھمه جوان خوش آھنگ و نغمه سرای عرب، بلال حبشی سیاه پوست را به اذان گویی بر می گزیند که مخرج صوتی 'ح' ندارد و 'حیّ' را 'ھیّ' می خواند، و در برابر انتقاد اعراب می گوید که 'ھیّ' بلال نزد خدا از صد 'حیّ' شما ارزنده تر است.

١١ - ھمانگونه که مھاجران "آریایی" اقوام بومی ایران را "دیو" نامیدند و یونانیان بیگانگان را "بربر" شمردند، اعراب نیز اقوام غیر عرب را "عجم" ( گنگ و لال) می دانستند! آنھا مسلمانان غیر عرب را "موالی" یا بندگان خویش می شمردند و مشاغل مھم دولتی را ھرگز به آنھا واگذار نمی کردند.( توضیح درباره این مورد)

١٢ - با وجود حکم صریح قرآن و رفتار روشن پیامبر در باره اسیر جنگی، "فقه" (آئین نامه حقوقی مسمانان که ضمن تنظیم زندگی اجتماعی می بایست نیازھای سیاسی، اقتصادی و فرھنگی طبقه حاکم عربی را نیز پاسخگو باشد) گزینه سومی نیز بدان افزود که آنھم برده کردن اسیر است!

١٣ - عبیدالله بن عمر به گمان اینکه ھرمزان نیز در قتل پدرش ھمدست فیروز بوده است، خودسرانه و بی ھیچ رسیدگی قضایی وی را کشت! علی با پافشاری بسیار مجازات عبیدالله را از عثمان خواستار گردید، ولی عثمان به بھانه اینکه نباید داغ دیگری بر دل خانواده عمر نشاند از اجرای عدالت خودداری کرد. علی (ع) پس از اینکه بھ زمامداری رسید، بیدرنگ در جستجوی عبیدالله و مجازات او بر آمد و فرمود " اگر بر این فاسق دست یابم او را به قصاص خون ھرمزان خواھم کشت ". سرانجام عبیدالله، که ھمراه با معاویه برای جنگ با علی به صفین آمده بود، بدست مالک اشتر کشته شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.