زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

پاورقی و توضیحات پست: عصبیت قومی در ایران


۵- از رستم و کاوه و آرش و سنتھای باستانی ایران گرفته تا کوروش و زرتشت و شاھان و سرداران گردن فراز، و تا دانشمندان و ادیبان ایرانی مسلمان ھمگی موضوع کشمکش میان اقوام ایرانی ھستند. حتی اقوامی که بیرون از مرزھای امروزی ایران ھستند نیز در این کشمکش وارد شده و سھم خود را از گذشته مشترک می طلبند!

۶- این ادعا که فرھنگ ایران پیش از ورود اسلام به این سرزمین فرھنگ "پاک و ناب آریایی" بوده
است بسی سخیف و فریبکارانه است. اولاً پدیده ھای زشت و ناپاک در عقاید، مناسک، سیاست، روابط خانوادگی و طبقاتی... در ایران باستان کم نبوده است که این نوشتار را حوصله بررسی آنھا نیست. دوماً فرھنگ ایرانیان باستان خالصاً نیز "آریایی" نبوده است. "آریانھای ایرانی" در بدو ورود به فلات ایران شاید "فرھنگ ناب آریایی" داشته اند ولی این فرھنگ بھیچ وجه درخشان نبوده است.
آنھا از مردم بومی ایران (که غیر آریایی و لذا "دیو"! بوده اند) و بویژه از اقوام سامی در ھمسایگی خود (تمدنھای بین النھرین) بسیار عقب تر بوده اند. آریانھای ایرانی از اقوام بومی ایران چیزھای بسیاری آموخته اند که در داستانھای ملی ما نیز بدان اشاره شده است (برای نمونه آمده است که "دیوان" پس از "رام" و "مطیع" شدن، به تھمورث پادشاه ایران چندین نوع خط و زبان را آموختند). بجز مردم بومی ایران فرھنگھای باستانی بین النھرین (سامی)، مصریھا و اقوام غرب آسیا نیز بسیار بر "فرھنگ آریایی" ایران تأثیر گذارده اند. پژوھش ھای تاریخی نشان می دھد کھ ھخامنشیان از میراث تمدنی سومریان (یک قوم غیر آریایی و غیر سامی) نیز بسیار بھره مند بوده اند. ھمچنین ھرودوت مورخ یونانی در باره اخلاق ایرانیان عصر ھخامنشی می گوید که پارسیان به آسانی آداب و رسوم دیگر ملل را تقلید کرده و از آن خود می سازند. بنابر این پیش از تھاجم اعراب مسلمان نیز، فرھنگ ایرانیان باستان "ناب" و "پاک" از فرھنگ بیگانه نبوده است. در مقام ارزیابی نیز باید گفت در آنچه که از خود بجای گذاردند نیز پدیده ھای 'نیک' و 'بد' ھر دو دیده می شود. ھر فرھنگ و تمدنی در تاریخ اساساً در روند داد و ستد پیوسته با دیگر فرھنگھا و تمدنھا پدیدار گشته و بالیده است، و ادعای "ناب" بودن یک فرھنگ خیالی و فریبکارانه است.

٧- تأثیر عصبیّت قومی بر تاریخ نگاری ایرانی را در موارد بسیاری می توان دید که در اینجا به چندنمونه آنھا اشاره می شود: 
ریشه ھای فکری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جنبشھای شیعی و پدیده تصوّف و عرفان در ایران پس از اسلام نادیده گرفته می شود و روندھای یاد شده بازتاب "نبرد قومی ایرانیان بر علیه اعراب" و در چھارچوب "تضاد آریایی – سامی" تحلیل می شود. 
در برابر، جنگ تیره ھای اشرافی ایرانی با خلفای اموی و عباسی بمنظور باز پس گرفتن قدرت و ثروت خانوادگی خویش و احیای نظام ساسانی – زرتشتی "مبارزه آزادیبخش ملی" تلقّی شده و خائنی چون افشین و زورگوی ستمگری چون مازیار "قھرمان ملی" معرفی می شوند. 
ھر آنچه از فرھنگ بشری در ورای مرزھای ایران 'نیک' و 'ارزنده' است، تاریخاً پدیده ای "ایرانی" و یا برگرفته از فرھنگ ایرانی شناسانده می شود، اما آنچه در فرھنگ ایرانی 'زشت' و 'ناپسند' است به عناصر فرھنگی بیگانگان و بویژه به "کثافتھای سامی" نسبت داده می شود!
زرتشت پیامبر نیز از نیمه قرن ھفتم پیش از میلاد به گذشته ھای دورتر (حتی تا دوازده ھزار سال پیش!!) بازگشت داده می شود تا نسبت به پیشکسوتی "پیامبر ایرانی" بر "پیامبران سامی" اطمینان کامل حاصل گردد!
ھمچنین کاشف بعمل آمده است که حافظ شاعر ایرانی دوره اسلامی نیز نه حافظ قرآن بلکه حافظ اوستا بوده است!

٨- کما اینکه نژادپرستان ایرانی ھرگز به ارزیابی علمی، منطقی و منصفانه اسلام نیز که "دین تازیان" است نمی پردازند. آنھایی ھم که کمی "نا پرھیزی" کرده و رسماً مسلمان مانده اند، از اینکه در رگھای پیامبرشان نه تنھا خون آریایی جریان نداشته بلکه بدتر از آن خون عرب جاری بوده است، کمی تا قسمتی شرمنده اند! اما برای رفع این شرمندگی نژادپرستان دست بکار "تحقیقات تاریخی"! شده و "کشف" کرده اند که قبیله قریش چند قرن پیش از پیدایی اسلام، از ایران به مکھ مھاجرت کرده بود!! خلاصه خون آریایی را در رگھای محمد (ص) جاری کردند تا نژادپرستان "مسلمان" ایرانی نیز از پیروی "پیامبر تازیان" شرمنده نباشند!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.