زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

زیگورات لینک ( وبلاگ فرعی زیگورات)

مطالب لینک داده شده در وبگاه زیگورات

از روسیه تزاری تا روسیه کمونیست

در روسیه نیز روشنفکران و نویسندگان بزرگی چون گوگول و داستایوسکی با طرح آرمانھا و افسانه ھای بی پایه قومی به تجاوزات استعماری و سیاستھای شوونیستی تزارھای روس یاری رساندند. گوگول در کتاب "نفوس مرده" نوشت:
" و تو ای روسیه مقدّس، گرفتار چه گردبادی شده ای که مانند این ترویکا (سورتمه روسی) ھیچکس نمی تواند ترا متوقّف سازد. تو در ھمه جا توفان بر پا می کنی، پلھا در برابرت فرو می ریزند، ھمه عقب نشینی می کنند، اما تو باز ھم فراتر می روی. کسی که ترا می نگرد گویی شاھد یک معجزه آسمانی است. ترویکای ترا خدایان ھدایت می کنند ". 
مھر و دوستی "خدایان" تنھا شامل روسھا می شود و دیگران که به طیّب خاطر سلطه استعماری روسھا را نپذیرند، از قھر و خشم "خدایان" بھره مند می گردند! 
در این باره داستایوسکی در کتاب شیاطین روشنتر سخن گفته است: " در میان ملل جھان، ملت روس تنھا ملتی است که بارگاه ذات باریتعالی را بر دوش دارد و مشمول عنایات واقعی پروردگار است. مسیحای موعود در خاک روسیه ظھور خواھد کرد "، و افزود: " یک ملت واقعاً بزرگ ھرگز راضی نخواھد شد که در تاریخ بشریت نقش دوم را ایفاء کند، او شایسته مقام نخستین و نقش منحصر بفرد است ".
سخنان گوگول و داستایوسکی یاد آور ادعای کھن یھودیان مبنی بر 'قوم برگزیده خداوند' بودن است.

'قومیّت' در روسیه چنان ریشه دار بود که نه تنھا از انقلاب مارکسیستی نیز گزندی ندید بلکه سرانجام توانست "انقلابیون" را ھم به کام خود کشد! تا جاییکه انقلابیون کمونیست قومیّت روسی را زیر پرچم
جھان وطنی کارگری پیش بردند؛ گفتند که زبان روسی زبان جھانی کارگران است و بدینگونه قومیّت و توسعه طلبی فرھنگی روسھا را پرده پوشی کردند. بسیاری از جنبشھای انقلابی و حتی مارکسیستی را به بھانه ضرورت حفظ منافع ملی "اردوگاه سوسیالیسم" قربانی کردند و در درون "کشور شوراھا"
نیز قومیّت روسی سلطه ای توسعه طلبانه یافت بگونه ای که دیگر اقوام بتدریج زبان و فرھنگ ملی خود را فراموش کرده و ناگزیر فرھنگ روسھا را پذیرا گشتند. 

برتری جویی و سلطه گری قومی روسھا از ھمان آغاز انقلاب نمایان گردید: در "کنگره ملل ستمدیده شرق" که در سال ١٩٢٠ در باکو برگزار گردید، برخی از ملتھای مسلمان آسیای مرکزی و میانه شوروی می گفتند که انقلاب بلشویکی
تغییر عمده ای در وضع اجتماعی آنان نداده است جز اینکه کمونیستھای روسی جانشین مأموران رژیم تزاری شده اند، بدون آنکه مردم محلی ھیچگونه مشارکتی در امور خود داشته باشند (تاریخ جنگ سرد، آندره فونتن، ص ٧٠ )
در دوره استالین قومیّت روسی با شدت و قوّت بیشتری در درون و برون مرزھای شوروی پیش رفت ... با اینک استالین یک گرجی بود، ولی تنھا اتصال به قومیّت روسی می توانست او را در رھبری مطلقه اش یاری دھد. ص121،122
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.